چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۸

بوسه

به یک بوسه در آغوش ام گم شدی
تنها نگاه ات، نشانِ یی ست که بر راه می تابد
من به جستجوی چشم هایت می آیم
پا جایِ جا پایِ تو
تا رسیدن به امتدادِ دست هایت
و مأمنی دوباره برای بی قراری ها
که جا مانده از نخستین جدایی ست
هوا بویِ نفس های تو را می گیرد
بازبوسه
و
من
در پسِ لمسِ آرامش
می خوابم

۱ نظر:

نازلی گفت...

تا ابتدای انتهای بودنت آمدم
دو قدم مانده به رسیدن
پا سست کردم
دور زدم
دور شدم
رد بودنت را گرفتم و به انتهای ابتدای نبودنت رسیدم
روی نوک پنجه قد کشیدم
شاخه حضورت را گرفتم
از بوسه ات گس شدم
و
قصد ماندن کردم
بار می دهی؟