جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۹۰

کت‌شلوار





نگاهی به لباس ورزشی کی‌روش و کُتی که نمی‌پوشد
کت تن کیه؟
رامتین جباری                               

آنهایی که تمرین‌های استقلال را از نزدیک دنبال می‌کنند، به یاد می‌آورند بیشتر زمان تمرین را «صمد مرفاوی» هدایت می‌کرد، با بازیکن‌ها سر و کله می‌زد و برنامه‌های تاکتیکی را با آنها مرور می‌کرد. «امیر قلعه‌نویی» از فردای 25 مهر 82، با برد دو بر یک داربی، به اصطلاح فوتبالی‌ها کمتر لخت می‌شد. امیر معمولاً با لباس شخصی ایستاده نظاره‌گر بود و یا گاهی به سبک پروین روی توپ فوتبال یا کلمن آبی می‌نشست. از لیگ ششم با تغییر و تحولاتی هدایت شده! مرفاوی جانشین امیر شد و هفته اول وقتی بود که او در نقش سرمربی تیم استقلال، برای نشستن روی نیمکت از پله‌های ورزشگاه بالا آمد. خیلی‌ها آن روز برای اولین بار صمد را با کت شلوار می‌دیدند و ژستی که می‌خواست پیام «سرمربی شدن» را به همه اعلام کند! برداشت صمد از جایگاه «سرمربی»، یکی همین پوشیدن کت شلوار بود.

کت اجاره‌یی
پرسپولیس که قهرمان لیگ هفتم بود، برای فصل 88-87، به رسم قهرمان‌های لیگ ایران، به بحران خورد. دخالت‌های مستقیم علی‌آبادی در باشگاه، مدیریت ترحم‌انگیز مهندس مصطفوی که بعد از هر ملاقاتی با علی‌آبادی یا حتی هم‌کلامی با محمد آخوندی (سخنگوی نوجوان آن وقت‌های سازمان تربیت‌بدنی که عضو هیات‌مدیره آن روزهای پرسپولیس هم شد) می‌گفت: «به اندازه همه سال‌های عمرم درس گرفتم.»، تا کشمکش‌های حسین هدایتی با باشگاه و در آخر، فرار شبانه قطبی از تهران به دبی؛ روزهای پایانی آبان 87 را برای پرسپولیس پرحادثه کرد. صبح روز بیست و نهم، هیات‌مدیره باشگاه هدایت تیم را به دستیار اول سرمربی مستعفی سپرد تا با عنوان «موقت»، سرمربی پرسپولیس بحرانی باشد. دراوج فشاری که روی تیم بود،«افشین پیروانی»بلافاصله کت شلوارِسرمربی را ازاولین مسابقه پرو کرد. کت شلوار صرفاً استعاره‌یی است برای درک سطحی از جایگاه سرمربی نزد برخی مربیانِ به ویژه جوانِ ایران، که بعضاٌ  راه خداحافظی از زمین فوتبال تا سلام بر نیمکت مربی‌گری را یک‌شبه طی می‌کنند و تغییر ظاهری و ملموسش همین تعویض لباس ورزشی با کت شلوار است که گاهی البته با بی‌سلیقگی هم همراه می‌شود! نمونه ماندگارش بازی استقلال-استقلال‌اهواز در تهران بود؛ «ناصرحجازی» مرد اول آبی‌های اهواز و قلعه‌نویی سرمربی آبی‌های پایتخت؛ هوای نسبتاً سرد و امیر که برای میزبانی حجازی، به خودش رسیده بود و با پوشیدن بارانی بلندی! برای عکس یادگاری کنار مردی ایستاد که استاد انتخاب و پوشیدن لباس بود و جذابیت بی‌نظیرش مرد و زن را مات می‌کرد. هنوز هم آن عکس دونفره، بدسلیقگی آنروز امیر را فریاد می‌زند! و عدم تناسب بین انتخاب لباس با اندازه‌های صاحب لباس.
کت جادویی
دو ماه و اندی پیش، 14 شهریور، پس از برد سه بر صفر تیم‌ملی برابر اندونزی، در اعتماد نوشتیم؛ «تصویر کی‌روش وقتی با لباس ورزشی تیمش را کنار زمین هدایت می‌کند، برای فوتبالی که آسیب دیده از ژست‌های پروفسور، ژنرال، شهریار و امپراطور است، عکس خوبی است.» امروز هم بعضی از روزنامه‌های ورزشی و بسیاری از اهالی فوتبال به راز لباس ورزشی کارلوس پی برده‌اند که ورژن داخلی‌اش همین مجید جلالی، معلم-مربی حرفه‌یی فوتبال ایران است. لباس ورزشی لباس کار یک سرمربی است. لباس کار برای وقت کار است و شرایط امروز فوتبال ما نیازمند کار شبانه‌روزی است، برای همین کی‌روش با گرمکن به استودیوی نود می‌آید! کت شلوار هم می‌ماند برای روز و شب‌های جشن، جشن فوتبال، جشن برای وقت‌هایی که دست‌آوردی، سزاوارِ پوشیدن لباس رسمی است؛ که اکنون وقت کار است. «تن آدمی شریف است به جان آدمیت» و بی‌تردید نه «لباس ورزشی»، نه «کت شلوار»، نشانِ مرغوبیت «سرمربی» نیست. مقایسه گرمکن کی‌روش با بعضی کت شلوارپوش‌های فوتبال، نگاهی کمیک بود به فاصله تفکر «حرفه‌یی و متمرکز» با ساده‌اندیشی و آسان گرفتن قواره‌های یک سرمربی! شکی نیست که انتخاب پوشش از ابتدایی‌ترین حقوق فردی همه انسان‌ها در سراسر دنیاست و قابل احترام. برای حمایت از کی‌روش نیز باید دقیق و نگران افتادن از روی بام باشیم ولی آنچه موجب ستایش از او می‌شود نه غلبه بر تیم‌هایی چون مالدیو، اندونزی، فلسطین و حتی بحرین است که بیشتر برای تعهدش به کار و احترامی است که احساس می‌شود برای حرفه‌اش قائل است. از یکی مثل او می‌شود آموخت و ریزرفتارهایش را از نزدیک مطالعه کرد؛ با اندیشه حرفه‌یی می‌توان به تفاوت رسید و در بازه زمان «متفاوت» شد.
شنبه 28 آبان 90

پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۰

آداب احترام





تمرین آداب احترام با کی‌روش
درس‌هایی که اگر بیاموزیم!
رامتین جباری                         

وقتی می‌گوید: «اگر در مسائلی مثل رزرو هتل، بلیط هواپیما اشتباه شود ممکن است اتفاقات بدی بیفتد. باید تجهیزات درستی داشته باشیم. کوچک‌ترین جزئیات می‌تواند تفاوت‌های بزرگی را ایجاد کند.» برای «مدیران» ما درس دارد. وقتی می‌گوید: «اگر مربیان باشگاه‌ها کاری با من دارند، موبایل من همیشه باز است، حرف‌شان را به رسانه‌های عمومی نگویند.» برای «مربیان» ما درس دارد. وقتی می‌گوید: «اگر فکر کنیم کار صعودمان به جام‌جهانی تمام شده، مطمئن باشید صعود نمی‌کنیم.» برای «بازیکنان» ما درس دارد و وقتی پیش از ترک تهران و سفر یک هفته‌یی به منامه و جاکارتا، بدون برنامه‌ریزی قبلی، با خبرنگاران مصاحبه نمی‌کند، به ما «اصحاب رسانه» درس می‌دهد.

مصاحبه‌های پیش و پس از مسابقه‌اش «لذت بخش» است. برای ما تازگی دارد. به‌اندازه، حرفه‌یی و متفاوت حرف می‌زند که کلاس درسی است برای برخی مربیان ایرانی تا فلسفه این گونه گفت‌و گوها را یاد بگیرند. کارلوس کی‌روش، پس از تساوی با بحرین در منامه می‌گوید: «برای زدن گل تساوی با سختی‌های زیادی مواجه بودیم و بازیکنان فرصت‌های خوب زیادی را از دست دادند. تساوی عادلانه بود.» او نه حریف را کوچک می‌کند، نه برای بزرگ جلوه دادن مساوی خارج از خانه در دقیقه 3+90، حرف‌های پر سر و صدا می‌زند و تنها دلیل «غیرفوتبالی»‌اش به زعم ما برای از دست دادن دو امتیاز، یک نکته است؛ «بازیکنانم تحت تاثیر برد پر گل بازی رفت، برای تیم بحرین احترام قائل نشدند.»!
رمزگشایی واژگان «احترام» برای درک کلام کی‌روش، به فاصله پنج روز و پس از بازی برابر اندونزی است؛ «سه گل نیمه اول نتیجه احترام به حریف و گلی که خوردیم نتیجه دست کم گرفتن حریف بود.» بنابراین وقتی کارلوس از «احترام» می‌گوید یعنی «متعهد ماندن به تفکر حرفه‌یی»، «احترام به فلسفه فوتبال» و اینکه صرف‌نظر از توان حریف مقابل، «متمرکز» ماندن!
کی‌روش می‌گوید: «از مسابقه با اندونزی یک درس خوب گرفتیم، درسی که برای مرحله بعدی ما خوب است؛ باید همیشه رو به جلو حرکت کنیم و تمرکزمان را از دست ندهیم.» کارلوس ادامه می‌دهد: «باید به حریف، هر تیمی که هست، احترام بگذاریم. تا زمانی که به اندونزی احترام گذاشتیم و تمرکزمان را از دست ندادیم، 3 گل زدیم.»
حالا روشن می‌شود که «احترام»، اتفاقاً دلیلی کاملاً «فوتبالی» برای از دست دادن دو امتیاز منامه یا خوردن یک گل در جاکارتا است و مبارزه با عادت غلطی است که تیم‌های ایرانی پس از گل برتری «بی‌انگیزه» می‌شوند و مربیانی که می‌ترسند!
احترام به حریف با تفسیری که کی‌روش ارائه می‌دهد، حلقه اتصال اما مفقوده ی زنجیره ی موفقیت‌هایی است که همیشه سر بزنگاه! پاره شده است؛ پس از بازی با اندونزی، بخش فارسی سایت گل به موقع می‌نویسد؛ «حتی تیم برانکو هم در مرحله اول مقدماتی جام‌جهانی 2006 تا دقیقه 93 مقابل قطر در خطر حذف قرار داشت.» تیم برانکو و جام‌جهانی 2006 در حافظه تاریخی فوتبال ایران، نشانه صعود بی‌دردسر به جام‌جهانی است، اما همین صعود بی‌دردسر، در همین مرحله پیش‌مقدماتی، رنگ و بوی «حماسه» به خود گرفت و تا عزم ملی جزم نشد و طومارهایی که برای اضافه‌شدن خداداد به تیم‌ملی امضاء شد! و سفرهای شخصی دادکان به آلمان و رایزنی با وحید هاشمیان برای آشتی با پیراهن ملی اتفاق نیفتاد! راه صعود به مرحله دوم هموار نشد، که بی‌تردید علتش همین نداشتن «احترام» به اندازه کافی، برای حریفان، سطح مسابقات و مرحله پیش‌مقدماتی نزد مسئولان فدراسیون، کادرفنی تیم‌ملی و به تبع آن بازیکنان ایران بود!
با تساوی بحرین برابر قطر، صعود ایران قطعی و دیدار خانگی چهارشنبه 10 اسفند مقابل قطر، از حالا تشریفاتی شد. تیم‌ملی با کارلوس در راه رسیدن به برزیل 2014، یک مرحله بالا رفت. فرهنگ «حرفه‎یی-ورزشی»، کلاس برخورد با رسانه، سبک دیالوگ‌های ورزشی، کاراکتر و اندازه‌های جایگاه «سرمربی تیم‌ملی ایران» هم، یک مرحله به استانداردهای روز نزدیک‌تر شد. «اینکه بخواهیم به برد شش بر صفر مقابل بحرین یا چهار بر یک مقابل اندونزی فکر کنیم، صحیح نیست، بازی‌های گذشته تمام شد.»، کی‌روش می‌گوید.
{پی‌نوشت} چه خوب، اگر «تلویزیون» ایران هم، احترام به مخاطب را بیاموزد و یک مسابقه «ملی» را، بدون خرید «حق پخش»، از شبکه‌یی عربی روی آنتن سراسری نفرستد. بازی ایران با اندونزی به انضمام صدای گزارشگر عرب، پشت صدای عادل و عکس کوچکی از توپ فوتبال در چمن و آسمان آفتابی، بجای لوگوی شبکه عربی، توهین به شعور مخاطبی بود که «رسانه ملی»‌اش از ثروتمندترین رسانه‌های دنیاست.
پنج‌شنبه 26 آبان 90

شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۰

با کی‌روش برنده‌ایم



رامتین جباری

هیچ چیز بد مزه‌تر از باخت به بحرین نمی‌توانست همه شیرینی گل‌های دیدار رفت را تلخ کند، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. حتی وقتی جواد خیابانی که معمولاً در بازی‌های اینچنینی با امیدهای واهی آزاردهنده است، با چرخشی 180 درجه‌یی، قبل از شروع وقت‌های اضافه، باخت را اعلام کرد، هیچ ایرانی اهل فوتبالی دوست نداشت ماه عسل تیم‌ملی با کی‌روش، پایانش شهر «طلسم شده» منامه باشد. بحرین که از یکی و نصفی فرصت گل، به تک گل خود رسید، آغاز «جنگ اعصاب» قدیمی بود که برای‌مان عذاب‌آور و لج‌درآر بود و این حسِ به «خنث خوردن» در جزیره کوچک بحرین، که بدتر از هر باختی در یک مسابقه فوتبال است!
شکی نیست که تیم‌ملی با کی‌روش هم، روزهای بد خواهد داشت و روزهای خیلی بد! که این قانون فوتبال است؛ شب بازی با بحرین هم، آن تیم‌ملی شب «جشنواره گل» نبودیم، جای خالی «خسرو حیدری» حس شد، حسین ماهینی آنی نبود که فکر می‌کردیم، پولادی برای شرکت در برنامه‌های تهاجمی دودل بود، نکونام انگار هنوز از باخت پر گل اوساسونا به رئال‌مادرید مایوس بود، آندو با مجتبی کمی غریبه شده بود و ذهن غلامرضا رضایی نیمه اول جایی بیرون از زمین بازی جا مانده بود، حتی ایرادهایی به چیدمان و تعویض‌های کی‌روش وارد بود؛ شاید اگر میداودی سهم بیشتری از دقایق بازی داشت، دروازه بحرین قابل دسترس‌تر می‌شد و یکی دو اشتباه دیگر که دست به دست هم داد تا جمعه‌شب، شب «تیم‌ملی ایران» نباشد، اما همین شبِ «بدقلق» آنقدر قدرت نداشت که «تیمِ کی‌روش» را زمین‌گیر کند!
اگر به جای تیم‌ملی، می‌نویسم «تیمِ کی‌روش» به این خاطر است که حافظه تاریخی، از مواقعی اینچنینی -همانطور که گزارشگر همیشه خوشحال! حتی پیش از سوت پایان، رای به «باخت» تیم‌ملی داده بود- گواهی می‌دهد تیم ایران بدون کی‌روش، باید بازنده میدان منامه می‌شد و ساق‌های بازیکنان ایران، مسحور جو ورزشگاه منامه، به خاطره بد دیگری رضایت می‌داد؛ ولی شخصیتی که از تفکر «کارلوس کی‌روش» به تیم‌ملی، در حال القا شدن است و این فرآیندی که هنوز در اولین مراحل اجراست، اجازه تن دادن به باخت بد دیگری را در جزیره کوچک بحرین نداد!
حرف‌آخر؛ اینکه حتی باخت در بدترین شرایط احساسی، نباید ما را از «کی‌روش» دلسرد کند، کارلوس نمونه قابل لمس «رایکوف» پیش از انقلاب است که می‌تواند نسلی طلایی را برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران حک کند، بودن او با ما، مثل بردن لاتاری است؛ پس پای حتی اشتباهات «کی‌روش» بایستیم! که با او برنده‌ایم.
یک‌شنبه 22 آبان 90

چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۰

فردا روشن است





دور آسیا در پنج روز
با کی‌روش فردا روشن است
رامتین جباری                         

برای بدرقه کی‌روش و تیمش، از آسمان پائیزی تهران برف نوبرانه بارید تا پایتخت با رنگ پیراهن تیم‌ملی «یک‌رنگ» شود. حالا تیم‌ایران با کارلوس، از نزدیکی‌های صفر درجه سانتیگراد تهران به منامه‌یی می‌رود که وب‌سایت‌های هواشناسی دمایش را برای روز بازی تا 26درجه سانتیگراد و آسمانش را آفتابی پیش‌بینی کرده‌اند، پس سفر به کرانه‌های جنوبی «خلیج‌فارس» مطبوع‌تر از همیشه است. بازی با بحرین، تماماً به پای تفکر «کی‌روش» نوشته می‌شود، مردی که در پنجمین ماه کاریش در ایران، بیش از گذشته با جنس حریفان آسیایی آشنا شده و مختصات ذهنی فوتبال را با «ایران» با اندازه‌های دقیق‌تری ترسیم می‌کند. او برای آسمان ابری‌مان، خورشید منامه و باله رامایانا را از جنوب‌شرقی قاره کهن، سوغات می‌آورد.

تنها دلخوشی امروز فوتبال ایران، مهمترین آن هم هست و این فقط! از به ندرت خوش شانسی‌های جمعی ما و بی اغراق به واسطه حضور «کارلوس کی‌روش» است که با وجود نامتناجس بودنش با «فوتبال ایرانی»، تنها دلیل همچنان دل‌بسته ماندن به همین «فوتبال ایرانی» است.
فردا و سه‌شنبه آینده، 20 و 24 آبان، در فاصله پنج روز، تیم‌ملی در دو بازی خارج از خانه، غرب تا جنوب‌شرق آسیا را سفر می‌کند تا پس از مصاف با «بحرین» و «اندونزی»، صعودش از گروه پیش‌مقدماتی E آسیا مسجل شود، که پایان این مرحله، آغاز یک راه دشوار و طولانی است برای کسب سهمیه جام‌جهانی2014 که با کارلو شیرین و دوست‌داشتنی به نظر می‌آید.
 x x x
وقتی «علی کریمی» با همه سابقه‌یی که از او داریم می‌گوید: «کی‌روش بخواهد می‌مانم، نخواهد می‌روم.» روشن‌ترین شناسه برای تیمی است که گمشده‌اش را پس از سال‌ها، به مرور پیدا می‌کند و اگر در حال طی کردن پروسه «مربی محور»شدن است، حول محوری «سزاوار» شکل می‌گیرد؛ آنچه که در همه سال‌هایی که رفت، از تیم‌ملی دریغ شد! روزگاری تیم‌ملی نه «بازیکن محور»، که زیر سلطه «سالار»بازیکن‌هایی بود که نتیجه‌اش چند دستگی‌های پیدا و پنهانی شد که به عنوان نمونه همین «علی کریمی» حاضر نمی‌شد کنار بعضی از همبازیانش حتی در فِرست‌کلاس هواپیما بنشیند! زمانی هم که به راه «مربی محوری» رفت، به دام «خرد جمعی» افتاد که با راهبری مهندس مصطفوی، از بین دو گزینه «مجید جلالی» و «قلعه‌نویی»، به جبران معرفت امیر «که در همه سال‌های خانهنشینی هفته‌یی یکبار تلفنی با من در تماس بود اما جلالی هیچوقت حالی از من نپرسید» به ژنرالی سپرده‌شد [او مدتی است از احوال دکتر دادکان هم غافل نیست] که در اولین جلسه تمرین تیم‌ملی، برای اعلام علنی محوریت مربی! از بازیکنان ملی می‌خواست پس از یک ضربه سر و چند روپایی، توپ را به پشت، با اندامی حدفاصل کمر و پاها، استپ کنند! و این همه تفسیری بود که از «مربی محوری» می‎شد.
در گام آخر هم «افشین قطبی» به سبب حضور ردپای دلال‌های بین‌المللی! هرگز موفق به همراه کردن همه حس‌عمومی برای تیم‌ملی نشد، هرچند که برای این قواره کوچک نیز بود، و حلقه میانی این دو نفر «علی دایی»، که با همه کاریزمایی که داشت، هنوز هم از کمبود دانش فنی رنج می‌بَرد و با تیم باشگاهی‌اش پایین‌های جدول دست و پا می‌زند، «پتانسیل» بی‌همتایی که برای تیم‌ملی زود خرج شد و هنوز هم اندازه‌های خودش را خوب نمی‌داند!
این پاره‌یی از کمترین دلایلی است که دخیل بستن به اسباب حضور «کی‌روش» را توجیه می کند.
 x x x
هفته پیش رو اگرچه برای تیم‌ملی و کادرفنی‌اش، هفته آسانی نیست اما وقوع یک اتفاق حتمی است؛ جو فوتبال‌ملی ما را فراخواهد گرفت و همین که تنه‌مان به تنه تیمی می‌خورد که تفکری حرفه‌یی را بالای سر دارد، برای روح زخم‌خورده این‌روزهای فوتبال ما، مرهمِ خوبی است. تیمی که امروز برای دوست‌داشتنش، بهانه‌هامان دیگر از نوع «مجیدی» یا «کریمی» نیست. تیم‌ملی را دوست داریم چرا که احساس تیمی - «ملی» - را پس از سال‌ها دوباره زنده کرده است.
 x x x
آداب فوتبال مثل زندگی «ساده» است، ولی ما عادت داریم و بیشتر اصرار داریم از هر پدیده‌یی، یک مشکل بزرگ، بغرنج و حل‌نشدنی بسازیم، از فوتبال هم.
«کی‌روش» و بازیکنانش که انگار با پیراهن ملی از سیاره دیگری می‌آیند و از شیوه بازی تا کردار و رفتارشان، با بازی‌های باشگاهی متفاوت است، تمرینی است برای «ما» که درک ساده‌تری را از فوتبال تمرین کنیم و رسم «لذت‌بردن» از فوتبال ایرانی را یاد بگیریم.

پنج‌شنبه 19 آبان 90