قسمهایی که شکست، پلهایی که نشکست
فتحالهزاده خودش را دور زد، امیر همه را
رامتین جباری
کسی تعجب نکرد. تعجب برای وقتی بود که همه از آمدن امیر به
استقلال خبر داشتند و او تکذیب میکرد. جمعه گذشته روی آنتن زنده تلویزیون قسم میخورد
که بحث آمدنش به استقلال صحت ندارد. همان موقع دوستان نزدیکش که همزمان برنامه را
تماشا میکردند لیست خریدی را که امیر به رسولینژاد داده بود یکی یکی لو میدادند.
تراکتور و تبریز و معدن مس سونگون و تیم آسیایی هم قصه بود.
مظلومی هنوز دلش به چهار برد پشت سر هم داربیها خوش است. با
58 سال سن خبر ندارد عمر حافظه عمومی کوتاه بود. فرداشبِ برنامه تلویزیونی امیر،
فتحالهزاده هم به شبکه همسایه رفت و پس از آنکه آب پاکی را روی دستهای مظلومی
ریخت، همه خط و نشانها را برای هیاتمدیره و رسولینژاد کشید. حاج فَتَل
(هوادارانِ فتحالهزاده، او را فتل یا حاج فتل صدا میکنند) که خبر استعفا یا
برکناریاش نقل محافل بود کار را به جایی رساند که گفت باید از من دلجویی شود. او
دلش به همسفر شدن با عباسی خوش بود و مطمئن، که به سبک خودش میتواند دل وزیر را
در سواحل دریای مرمر تصاحب کند.
هوای استانبول کار خودش را کرد. وزیر به فتل قول ابقا داد و
نزدیکتر، همراه با هوای غبارآلود تهران هیاتمدیره استقلال به جلسه رفت. جمعی از چهرههای
سیاسی کنار هم نشستند تا در غیاب فتحالهزاده برای استقلال تصمیم بگیرند. ولی
دلشان طاقت نیاورد. دستجمعی و بیتشریفات، سرزده به خانه امیر رفتند و شبانه او
را برای بازگشت به استقلال راضی! کردند. باز هم کسی تعجب نکرد. معمولاً تصمیمهای
استقلال شبانه گرفته میشود و اتفاقاً هر زمان پای امیر در میان بوده جلسات شبانه
و تاریکی و هیاتمدیره نقش اساسی را ایفا کردهاند.
دوشنبه که خبر منتشر شد قریب به اتفاق مخاطبان، برکناری فتحالهزاده
را هم برداشت کردند. حاجی ولی خودش را از تک و تا نیانداخت. عصر همان روز، خود
دعوت به جلسه هیاتمدیره رفت و حتی شنونده برنامه یکی از گزینههای جایگزین خودش
هم بود. این که فتحالهزاده به رسولینژاد چهها گفت و چه شنید چیز روشنی به
بیرون درز نکرد اما فردایش، یعنی صبح سهشنبه، حاجی راهی ساختمان وزارت ورزش شد.
قول و قرار استانبول را که به یاد وزیر آورد ورق برگشت. یک
جلسه سه نفره بین امیر و حاجی و رسولینژاد تشکیل شد و بلافاصله هر سه با هم دوست
شدند. برای سونای هفتگی پنجشنبهشبها معلوم نشد به پاتوق امیر میروند یا سونای
حاج فتل اما بنا شد امیر به وعدهیی که شش ماه پیش! [بله شش ماه پیش] برای پاکسازی
استقلال [به تعبیر خودش] داده بود فعلا عمل نکند و در عوض حاجی هم به خواستههای
دیگر او و رییس هیاتمدیره نه نگوید.
هرچه باشد امیر با شخص رسولینژاد طرف است. خود فتحالهزاده
در همان برنامه تلویزیونی گفته بود وقتی سرمربی را هیاتمدیره تعیین کند، حد
مدیرعاملی از حدود یک مسوول روابطعمومی بالاتر نمیرود. با تمام این تفاسیر رسولینژاد
حرفش را به کرسی نشاند. امیر سرمربی استقلال شد و فتحالهزاده هم رنگ و بوی تازهیی
به روابط عمومی باشگاه استقلال بخشید.
در این بین فقط امیر قولش را شکست که قسم خورده بود به قیمت
بیرون رفتن از فوتبال و زراعت و کشت و کار هم به استقلال برنگردد. امیر اما از روی
یکی از چند پلی که همیشه پشت سرش نگه میدارد به استقلال رسید. یکی میگفت اینبار
استقلال نه نهم است نه سیزدهم!
از نایبقهرمانی [با اختلاف یک امتیاز با تیم قهرمان] و
سومی [مجدداً با اختلاف یک امتیاز با تیم قهرمان] و قهرمانی جامحذفی و سهمیه آسیا
هم که بگذریم، چهار برد مظلومی در داربیها بدون حتی یک گل خورده، رکورد تاریخی و
هم! خطرناکی برای امیر است.
حُسنِ خوب J اینکه روی سکوها غیر
از امیر شخص دیگری هواخواه و لیدر و هوادار سینهچاکی که عمل کند! ندارد وگرنه
شاید با اولین تساوی یا هر بهانهیی در لیگ دوازدهم «پرویز سوبله چوبله» را صدا میکردند.
تاریخ دهه اخیر استقلال گواهی میدهد سکوهای ناآرام، خوشبختانه یا متاسفانه!، فقط
برای زمانی است که امیر سرمربی استقلال نیست. حتی اگر استقلال با امیر تا رده
پانزدهم جدول هم پایین برود، جامها و داربیها را در آخرین لحظه واگذار کند، با 4
امتیاز در گروه چهارتیمی باشگاههای آسیا چهارم شود و استقلال را بدون حتی یک بازی
در لیگ قهرمانان آسیا با یک فکس ساده حذف کند، باز هم سکوها آرام و ساکت و مطیع میمانند.
این همان حُسنِ خوب J امیر است. آیا!؟
امیر بعد از جلسه سه نفره به شبکه خبر میگوید: «استقلال
خونه منه.. من هیفده هیجده تا جام با این تیم آوردم.. 8 بارم واسه این تیم عمل
شدم..»
همه جامهای استقلال را از بهمن 1357 تا جامحذفی اسفند 90
شمردیم، با احتساب میلزهندوستان 17، 18 تا نشد.
پنجشنبه 12 خرداد 91