پنجشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۰

راز لحظه‌های نرسیدن






شکست پرسپولیس پل پیروزی نیست
رامتین جباری                                 

«قهرمان حقیقی از دل شکست بیرون می‌آید و ارزش خود را نشان می‌دهد، انتظار من از خودمان انجام همین کار است.» این راز ماندگاری ربع قرنی «فرگوسن» مرد اول و آخر شیاطین‌سرخ است؛ رازی که این‌سوی آب‌ها تعبیر می‌شود به «شکست پلی است برای پیروزی» و فقط تعبیر می‌شود! کارکرد دیگری ندارد، مگر با تفسیر تازه‌یی؛ «شکست دیگران پلی است برای پیروزی‌های دیگرانی دیگر»! زادمهر، ذوالفقارنسب و پنجعلی در باشگاه پرسپولیس، اعضای کمیته‌یی هستند (و یا بودند!) که عنوان «فنی» را یدک می‌کشد. به این کمیته اضافه کنید مایلی‌کهن را که با عنوان «مدیرفنی»، در کنار رالف‌زومدیک «مشاورفنی»، اگر مشغول نباشند دستکم باید پاسخ‌گوی انتخاب‌شان و «امورفنی» این تیم باشند. تیمی که از چهار بازی، با دو امتیاز در رده هفدهم جدول، بدترین شروع همه ادوار لیگ را داشته و اسیر حواشی ویرانگری‌ست که یک‌شبه، همه انگیزه سال‌ها انباشته‌شده را در «حمید استیلی» برای نفر اول شدن در پرسپولیس کشت. اینجا کسی دغدغه پرسپولیس را ندارد. نه استیلی، نه دایی، نه حتی هواداران دوآتشه روی سکوها که از دقیقه 40 لیگ یازدهم دعوت به «حیا» و تحمیل به «رهایی» می‌کنند! و بی‌گمان نه حبیب کاشانی؛ همه نگرانند و نگران خودشان. جنگ تلفنی استیلی و دایی روی خط برنامه نود، شرایط پرسپولیس را نه بهترکرد نه بدتر و فقط صحه بر «فوتبال را از آدم‌های شبه‌ سیاسی جداکنید.» گذاشت؛ که تفسیر امروزش برای پرسپولیس می‌شود «حبیب کاشانی».

روزهای بی‌دغدغه 
بی‌شک استیلی در مسیر برگشت از کرمان غرق در خاطره روزهایی بود که با عنوان نفر دوم بی‌هیچ دغدغه‌یی، در بزنگاه‌هایی که بوی بحران می‌داد، راه خود را از آری‌هان، دنیزلی و قطبی، بی‌صدا جدا می‌کرد به امید روزی که در قاب دونفره «خوردبین-سرمربی» او نقش سرمربی را بگیرد. «هرچه زمان بگذرد شرايط ما بهتر خواهد شد.» استیلی اما فراموش می‌کند سناریوی حضورش به کارگردانی کاشانی با نقش‌آفرینی منفعل «اعضای کمیته‌فنی» و ضدقهرمان بی‌اثر «مایلی در نقش مدیرفنی»، ژانر تازه‌یی برای فوتبالفارسی بود که از پیامدهایش، سوای سکوهای شورشی، یکی حذف «قید زمان» برای کادرفنی، پیش از آغاز بود! از روزهای وقت‌کشی در کافی‌شاپ صدف تا صید مروارید آرزوهایش، زمان صبوری بود که با مختصات فوتبال ایران و سرمربیان یک‌شبه‌اش، به‌نظر «به‌اندازه» می‌آمد اما نقشه راهی که حاج‌حبیب به دستش داد، گاف‌های دانه‌درشتی داشت که وصال حمید با پرسپولیس را به بن‌بست مرگ‌آوری کشاند تا پیش چشم‌هایش، جان‌دادن تک‌تک رویاهایش را خیلی زود ببیند. او در بدترین کابوس‌هایش هم متصور نبود در اولین بازی خانگی، باد سکوها مخالف بادبان‌هایی باشد که هنوز افراشته نیست، طوفان ناگهانی هفته‌سوم او را به گرداب تند «بی‌تعصبی» بکشاند و سوت آغاز بازی با مس‌سرچشمه را وقتی بشنود که تیمش یک گل عقب است! 

وقت سرنوشت 
با «برد»، او نیازی به همراهی هواداران ندارد، با همراهی هواداران اما، او بازهم به «برد» نیازمند است و استیلی از هفته پنجم تا هفته‌یی که دوام می‌آورد فقط به فوتبال فکر کند؛ جایی که نود دقیقه‌های مرگ و زندگی، سرنوشت «پرسپولیس با استیلی» را به‌زودی رقم خواهد زد. مشکل تیم حمید «گل‌خوردن» است. پرسپولیس برای هر تک‌بازی گذشته «گل زده» دارد و مطمئناً اگر سدی برابر گل‌های خورده‌شده داشت حال و روزش، احوال امروز نبود. درمان اورژانسیِ اوضاع حاد پرسپولیس، سامان دادن به دروازه و «تفکر دفاعی» است. استیلی به جای دل‌بستن به معجزه، چشم به واقعیت‌ها بازکند؛ تعویض «حقیقی» با «معمارزاده» شاید از راهکارهای ابتدایی است که آمادگی روحی-روانی‌اش قطعاً بالاتر است و کم‌کردن فاصله دو مدافع میانی با کناره‌ها برای بستن فضای خالی پشت‌شان. نشاندن شیث روی نیمکت یک راهکار کلاسیک برای روزهای بحرانی پرسپولیس است، حمید اما باید باور کند نصرتی هم بازیکن این روزهای پراضطراب نیست و فریب تجربه‌اش را نخورد. شیث، نصرتی و حتی دیگر گزینه‌های دفاعی پرسپولیس باید در زمین بازی ساپورت شوند تا از پس دستکم وظایف یک مدافع ساده برآیند. برای این‌کار هافبک‌ها جدای بستن کمربند میانی، بایستی در حمایت به‌موقع از ‌مدافعان حاضر باشند. 

لمس لحظه‌ها 
حدفاصل باکس‌جریمه پرسپولیس تا میانه میدان، جنگ‌های تن به تنی می‌خواهد که اگر به سامان آقازمانی و مازیار به حاشیه رانده‌شده سپرده‌شود، بند از پای علی‌کریمی نیز بازمی‌شود و دیگر نیازی نیست تا ضعف دفاع تیمی، با مشارکت جادوگر جبران شود. حمید استیلی اگر از اخراج کریمی درس بگیرد و درک کند راه موفقیت از آزادی مطلق شماره هشت می‌گذرد، زمان‌ مسابقه را با استرس کشنده کمتری سپری خواهدکرد. کریمی اگر بی‌هیج مسوولیت تدافعی، آزادانه به همه جای زمین سرک بکشد، فضا را برای بازکنانی چون نوری، فشنگچی، بادامکی و یا غلام‌رضارضایی بازمی‌کند. و «آخر بازی، جام قهرمانی فقط چند قدمی شماست و تو حتی اجازه نداری لمسش کنی اگر بازنده‌باشی. خیلی وقت‌ها آروزها واقعیتی عینی شده به نزدکترین فاصله ممکن از ما می‌رسند، ولی ما هرگز نمی‌رسیم! چطور جرات می‌کنی به عقب برگردی، وقتی برای رسیدن هنوز همه‌ آنچه را که داشتی نداده‌یی!؟» رازهای ماندگاری سرآلکس یکی دوتا نیست!



هیچ نظری موجود نیست: