دوشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۰

الزام انتقاد، انکار منتقد


پاشنه هایی که باز بالا می کشند
رامتین جباری                         


در جمع اطرافیانش می گوید: «برای انتخابات بعدی نامزد نمی شوم.» اگر به کفاشیان باشد، ترجیح می دهد همین امروز انتخابات فدراسیون فوتبال برگزار شود تا او از همان راهی که آمد، برود. از آن طرف، دادکان شاخص ترین چهره ای است که برای بازگشت به ساختمان مشهور خیابان سئول، پاشنه ها را بالا کشیده است. بالا کشیدن پاشنه ها همان «جزم کردن تمام عزم» است برای «اقدامی شخصی آمیخته با حس انتقام!» که از سینمای کلاسیک ایران می آید.
نزدیک به ده سال پیش یا بیشتر، یک صدای منتقد تازه از صور گوناگون رکن چهارم دموکراسی شنیده می شد، با تیتری تازه تر؛ «دکتر محمد دادکان». برای قدیمی ترها که او را به عنوان «مدافع سابق پرسپولیس» و با آوازه «دادکانِ پدر» به یاد می آوردند، پسوند «دکتر» جذاب بود و موجب احترام، پسر خانواده ای با خلق و خوی داش ها و مرام زورخانه ای، پس از بوسیدن زمین فوتبال، سر از کتاب و دانشگاه درآورده و دکتر شده است. سابقه فوتبال و مدرک دکترا، معجون معجزه آسایی بود تا گوش ها برای شنیدن حرف های او مکث کنند.
دکتر دادکان، پیشکسوت پرسپولیس، حرف هایش از جنس فوتبال و از بطن ماجرا بود و دکترایش با گرایش فیزیولوژی ورزشی باعث می شد انتقادهایش با دانش روز همخوانی داشته باشد. از ایستگاه رادیو ورزش تا صفحه های تمام قد روزنامه های ورزشی و تا برنامه های زنده تلویزیونی، مصاحبه اختصاصی با کسی بود که از شیوه مدیریت صفایی فراهانی تا نحوه برگزاری لیگ، تیم های ملی و سایر موارد، انتقاد، انتقاد و انتقاد! می کرد و این جذاب و پرمخاطب بود، تا جایی که از همان فدراسیون دعوت بکار شد و از پله های آن بالا رفت.
درآخر جای «صفایی» را هم گرفت و رئیس فدراسیون شد. بعد از آن، دکتر دادکان، نقشه راه ورودش به فدراسیون را بلاک کرد! او تاب شنیدن هیچ انتقادی را نداشت و سخت ترین برخورد های ممکن را با رسانه منتقد در پیش گرفت. او تمامی آنها را به یک چوب راند، با مونولوگی که کلیشه اش شد: «باج ندادیم، انتقاد می کنند.» 

 

از استقلال مالی فدراسیون و جذب اسپانسرهای پرقدرت، که اگر ادامه داشت، خیلی از مشکلات امروز، گریبانگیر فوتبال ایران نبود! از ساختمان های آبرومندی که برای فدراسیون و دو باشگاه استقلال و پرسپولیس خریداری کرد، و تا سر و سامان دادن به کمپ تیمهای ملی، ساز و کار تبلیغات محیطی و برخی موارد دیگر، نمود برجسته اقداماتی است، که ماندگاری و جذابیت اش بیشتر مدیون شرایط وخیم امروز است! هرچند هنوز هم دلیلی برای آن حمایت یک تنه و همه جانبه اش از برانکو پیدا نشد و یا چرایی نورچشمی شدن بعضی از بازیکنان پا به سن گذاشته و یا برخی از مربیان و مدیران میانی، که جز در همان دوره دادکان، دوره پر کار دیگری هرگز نداشتند!
صعود بی اما و اگر تیم ملی به جام جهانی 2006 آلمان، نقطه عطف فدارسون دادکان بود و کم و بیش همزمان شد با روی کارآمدن دولت نهم که برای ورزش، چهره تازه ای داشت؛ «مهندس علی آبادی». او با آنکه رئیس سازمان تربیت بدنی بود اما «فوتبال و حواشی اش» در ذهن او جای دیگری داشت و پرکشش تر بود، و این شد که کار «دکتر» با «مهندس» بالا گرفت، تا جایی که دادکان و کاروان جهانی اش برای بدرقه، از طاق نصرت علی آبادی در استادیوم آزادی، عبور نکرد تا مهندس راساً پاشنه ها را برای «فدراسیون فوتبال» بالا بکشد! علی آبادی به سبک خودش آنقدر توقعات عمومی را از تیم ملی بالا برد که باخت به مکزیک و پرتغال در جام جهانی، فاجعه ای اسفناک شد تا دادکان و فدراسیون را از هم دور کند. دکتر در اقدامی فراملی! برکناری اش را به فیفا راپورت داد و نتیجه اش تعلیق فدراسیون بود و ظهور پدیده «خردجمعی» که تبعاتش تا امروز پا از گلوی فوتبال ایران برنداشته است.  در تمامی آن روزهای پر حادثه، از آغاز جنگ سرد «دادکان و علی آبادی» تا دوئل پایانی، مطبوعات یا همان رکن چهارم! به ازای همه آن انتقادهای انکار شده، «بندوگیر»ها و تحقیرها و توهین ها، پاشنه ها را بالا کشیدند تا طرف دادکان نباشند و افکار عمومی علیه دادکان شد تا بیش از گذشته قدرت رسانه را باور کند.
امروز اما، باردیگر دادکان تاکتیک دیروز خود را بکار گرفته است و صدای انتقادش از انواع و اقسام رسانه های تصویری، شنیداری و نوشتاری به گوش می رسد. رسانه ای که اگرچه سابقه رفتاری دکتر را، بعد از بالا رفتن از پله های فدراسیون، فراموش نکرده است اما در این آشفته بازاری که می رود تا اثری از فوتبال باقی نگذارد، یکبار دیگر میزبان گرم صدای منتقدی است که خود گوشی برای شنیدن نداشت!
نتیجه سماجت دیروز دادکان در رویارویی با منتقدین، دقیقاً احوال امروز فوتبال ایران است. امروزی که ثمره انکار دیروز صدای منتقد است، و برای رسیدن به حداقل های پنج سال پیش فوتبال ایران نیز، کار سختی دارد! دیگر برای رسیدن به فردا و فرداها، که بماند. اکثریت نسبی جامعه فوتبال باردیگر از آمدن یکی چون دادکان استقبال می کند، اما امیدوار است این «بالا کشیدن پاشنه ها» معنی اش فقط «جزم کردن عزم» باشد و از «حس انتقام شخصی» و مفهوم کلاسیک سینمایی اش کنده شود. 

سه شنبه 14 تیر 90



هیچ نظری موجود نیست: