یکشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۰
پنجشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۰
قبیله یکنفره
تکرار کابوس استیلآذین برای قبیله یکنفره
رامتین جباری
حالا تیم چهاردهم لیگآزادگان [قعرنشینمطلق گروهالف]، بازی با پرسپولیس را در استادیوم آزادی به وقتاضافه میکشاند تا این مرگ تدریجی «پرسپولیس با استیلی» وارد فاز تازهیی شود. هر مساوی یا باخت، شاید قلمرو حکمرانی پروین را بیشتر کند تا روزی که حمید هم از پرسپولیس رانده شود! با اینحال «پرسپولیس استیلی» برنده نخستین دیدار جامحذفی بود، جامی که فتح دوگانهاش تنها نقطه مثبت کارنامه «پرسپولیس دایی» است. آیا حمید هم فرصت میکند تا راه موفقیت را از جاده میانبر «حذفی» طی کند؟ یک اصل در پرسپولیس مسلم است؛ هیچکس -از کاشانی و دایی و باقی! تا پروین و استیلی و دیگران!- جز برای خودش و منافعش «دغدغه»یی نداشته، ندارد و هرگز نخواهد داشت.
شبی که اخبارورزشی اسامی هیاتمدیره را اعلام کرد، با خبر بازگشت پروین، کریمی [که اگر فکرش مشغول شود، از چهرهاش پیداست] ابروهایش گره خورد. حواشی انبوه این روزهای پرسپولیس، جایی برای نمود بیشتر تبعات این رویارویی دوباره نداشت. شروع ناامیدکننده پرسپولیس، جای متن را با حاشیه عوض کرده بود تا باردیگر روز و شب کریمی میزبان کابوس استیلآذین باشد که با اضافهشدن پروین، تکمیل شد! برخورد اینبار کریمی با پروین، در نامناسبترین مقطع ممکن روی داد. زندگی به شدت بحرانی پرسپولیس و کاپیتان که بهمرور شمایل یک ناجی را میانه میدان طراحی میکرد؛ گل میزد، دریبل میکرد، پاس گل میداد و به تنهایی ظرفیت تحمل هواداران را بالا میبرد ولی با اولین حکم «وزارت ورزش» با اعصابش بازی شد. او که در بازگشت از شالکه با الگوبرداری از «رائول» پرانگیزهتر از جوانیاش تمرین میکرد، حالا ماموریتی که خودش برای نجات پرسپولیس تعریف کرده بود، زیر سایه تقابل دوباره با پروین بیاثر شد و در چنین شرایطی با اعصابی ناراحت، بیحوصله هم میشود تا خیلی زود خبر اختلافش با پروین رسانهیی شود و بهرغم انکار رسمی پروین، استیلی و دیگران، کریمی روی وضعیت «نه تایید، نه تکذیب» بماند! عدم آرامش هشت یعنی ایستادن روی گسل زلزله که تا روز حادثه ویرانگر هشت ریشتری، پنهان است!
×××××
شاهینبوشهر با جنجالیترین اسپانسر تاریخ فوتبال ایران، چک مبلغ درشتی را برای پروین فرستاد تا حکم «مشاورفنی» رسمی شود که با گفتن «این بچه [قلعهنویی] هفتصدتا میگیره، من اینو بگیرم!؟» رقم چک دوبرابر شد. در راستای مشورتهای فنی، «درخشان» را مشروط! پیشنهاد داد تا با جذب پانصدمیلیونی «مَمَدمون»، او مربی شاهینیها شود! علیپروین در آغاز پنجمین دهه حضور حرفهیی در فوتبال، باورکرد گِره تازهیی با پرسپولیس ندارد و مسیر مشابهسازیها، از آذربایجان تا استیلآذین هم مقصدش همیشه به ترکستان است. برای همین، فصلیازدهم را از بندر استراتژیک بوشهر شروع کرد. پروین که معتقد بود مدیرفنی «کشک» است، حتی اگر هنوز هم به همین باور باشد، این نکته را هم فهمیده که تجارت کشک پرسود است؛ در چارتسازمانی فوتبالایران، سرمربی مسئول اول و آخر شکست است چرا که به ظاهر استقلال! دارد و وقتِ بردن، این بوی خوش مشاورههای کشکی است که به مشام میآید! و ادامه داستان تا آن بخشی از حواشی شاهین که با تحولات اخیر پرسپولیس برخورد میکند؛ درخشان با چراغ سبزی که تلویحاً از سوی گروه منتسب به پروین روشن شد، از جنوب ایران به پایتخت برگشت تا شیوه مدیریت راهبردی را از نزدیک رصد کند که در تازهترین گام، پنجعلی را از پرسپولیس دور کرد تا تعداد مخالفان حمید از نوع درخشان یکی کمتر شود!
جنجالهای علیکریمی، خاص، با برند انحصاری و کپیرایت «علیکریمی» است. باید از جنس او باشی تا وقتی درباره موفقیتهای دوران بازی دایی میگویی «خدا بغلش کرده»، این جملهات برای همیشه در تاریخ روزنامهنگاری ورزشی ایران ثبت شود، یا وقتی ساک پزشک تیمملی را در جامجهانی2006 شوت میکنی، هنوز محبوب بمانی یا چندین و چند جای پای دیگر که هر کدامشان فقط از یکی مثل علیکریمی، وقتی عصبی شود! برمیآید. علیکریمی یک «قبیله یک نفره» است، پس آئین مخصوص به خود را دارد. بنابراین برای اینکه با «علیکریمی» دچار سوءتفاهم نشوی، اول باید این آداب و شیوه رفتاری را به خوبی بشناسی؛ فوتبالیستی که هرچقدر هم جنجال به پا کند، باز وقتی میخواهی لقب «یاغی» را به او بچسبانی، دلت نمیآید او را در گروه سایر بازیکنانی جا دهی که «یاغی» نامیده میشوند. حتی وقتی دریبلهای ویرانگرش را در روزهای اوج آمادگی میبینی، باز دستت نمیرود اسمی یا چیزی، پسوند این اسم و فامیلی کنی که اگرچه از نامها و اسم فامیلهای رایج ایرانی است، اما این ترکیب «علی» با «کریمی» خاص است! آنقدر خاص که «علیپروین» راههای زندگی مسالمتآمیز را با او، طی همه این سالها مرور کردهاست؛ برای همین برخورد از نوعِ نزدیک دوباره این هشت دوستداشتنی ناآرام اما خاموش با هفت تاریخ پرسپولیس، از همیشه «خاص«تر است!
جنجالهای علیکریمی، خاص، با برند انحصاری و کپیرایت «علیکریمی» است. باید از جنس او باشی تا وقتی درباره موفقیتهای دوران بازی دایی میگویی «خدا بغلش کرده»، این جملهات برای همیشه در تاریخ روزنامهنگاری ورزشی ایران ثبت شود، یا وقتی ساک پزشک تیمملی را در جامجهانی2006 شوت میکنی، هنوز محبوب بمانی یا چندین و چند جای پای دیگر که هر کدامشان فقط از یکی مثل علیکریمی، وقتی عصبی شود! برمیآید. علیکریمی یک «قبیله یک نفره» است، پس آئین مخصوص به خود را دارد. بنابراین برای اینکه با «علیکریمی» دچار سوءتفاهم نشوی، اول باید این آداب و شیوه رفتاری را به خوبی بشناسی؛ فوتبالیستی که هرچقدر هم جنجال به پا کند، باز وقتی میخواهی لقب «یاغی» را به او بچسبانی، دلت نمیآید او را در گروه سایر بازیکنانی جا دهی که «یاغی» نامیده میشوند. حتی وقتی دریبلهای ویرانگرش را در روزهای اوج آمادگی میبینی، باز دستت نمیرود اسمی یا چیزی، پسوند این اسم و فامیلی کنی که اگرچه از نامها و اسم فامیلهای رایج ایرانی است، اما این ترکیب «علی» با «کریمی» خاص است! آنقدر خاص که «علیپروین» راههای زندگی مسالمتآمیز را با او، طی همه این سالها مرور کردهاست؛ برای همین برخورد از نوعِ نزدیک دوباره این هشت دوستداشتنی ناآرام اما خاموش با هفت تاریخ پرسپولیس، از همیشه «خاص«تر است!
پنجشنبه 5 آبان 90
یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۰
پنجشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۰
سهشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۰
چوب حراج
بازگشت سلطان به صفر مطلق
چوب حراج چندباره بر اسم پروین
رامتین جباری
هیچکس انتظار نداشت پروین پشت میزکنفرانس بنشیند و با جملههای اطو کشیده، با وزیر و وکیل و سردار درباره پرسپولیس بحث و تبادل نظر کند. حکم حضور در هیاتمدیره در قواره علی پروین نبود و بیشتر ژستی بود برای توجیه حضور دیگر اعضا که جز پنجعلی ربطی به ورزش و فوتبال ندارند؛ این را بهتر از هرکس دیگری، پروین میداند و برای همین از روز اول، در تمرینهای پرسپولیس حاضر شد و گفت: «ما ازون مدیرها نیستیم که کاری به تیم نداشته باشیم. ما خودمون تمرینها رو هستیم.»
پرسپولیس که 4 بر دو به فجرسپاسی در ورزشگاه آزادی باخت، پروین با چشمهای سرخ و صدایی که میلرزید گفت: «خداحافظ فوتبال، فوتبال خداحافظ» و این خداحافظی هرگز اجازه نمود نیافت و او از هر راهی که رفت به فوتبال ختم میشد. آذربایجان، سرخپوشان دلوارافزار، قرمزپوشان آریا، استیلآذین و یکی دو تیم دیگر، تا بازگشتهای چندباره به پرسپولیس با عناوین مختلف، همه راههای ممکن برای بازگشت به دههی پرافتخار شصت بود که بنبست بود! و حالا باز از نقطه صفری آغاز میکند که انتهایش مسدود است!
وقتی اکبرغمخوار همه همیتاش را گذاشت تا پروین را از پرسپولیس دور کند یا زمانی که حسن انصاریفرد میگفت: «او حتی اگر [کنترل ورود و خروج درب باشگاه را داشته] باشد، باز در کار همه دخالت خواهد کرد و تنها راه عدم دخالت پروین، عدم حضور اوست.» و همه روزهای حضور زوبل و اشمیت و فاصلههای دور و نزدیکش با نیمکت پرسپولیس، هیچکدام خصوصیات ویژه پروین را عوض نکرد.
او چه مدیر راهبری باشد، چه مدیرفنی، چه عضو هیاتمدیره باشد یا مشاور مدیرعامل، روی نیمکت باشد یا در جایگاه ویژه؛ عاشق تشر زدن به بازیکنهاست و عشق ارنج کردن دارد. او نه به حکمهایی که میگیرد کار دارد، نه به شرح وظایفی که تعریف میشود. پروین هنوز هم ترجیح میدهد تیم را از تپههای داوودیه بالا و پایین ببرد، در ورزشگاه اکباتان تمرین آقا وسط دهد، گوش یکیدوتا از گردن کلفتهای تیم را بپیچاند و برای نتیجهگیری به شیوه کلامی منحصر به خودش و برخی از پیروانش مثل قلعهنویی، اجداد بعضی را پیش چشمهایشان به رژه وادارد و در ادامه یا بازی را ببرد که بگوید: «هر تیمی جلو ما فوتبال بازی کنه میبریمش. هرچی به بچهها گفتیم خوب گوش دادن.» و اگر ببازد گوش و روح بازیکنها را تیره و تار کند.
پروین چشماندازی رو به سوی آینده ندارد و این آرزوی محال «پروین» است برای بازگشت پرسپولیس به دو دههی گذشته! پس از انقلاب که بسیاری از بزرگان تیم هریک به سویی رفتند تا زندگی شخصی خود را سر و سامان دهند، و باشگاهی که مصادره بود و روزهایی که هیچ پدیدهیی قرار نداشت، فوتبال هم! این کاراکتر ویژه و کاریزمای شخص «پروین» بود که پرسپولیس را در صندوق عقب پیکان و پشت وانتبار زنده نگه داشت.
پروین از پرسپولیس جداشدنی نیست. قرمزترین نوستالژی فوتبال ایران با اسم او ثبت شده و رکن انکارناپذیر ادامه حیات این باشگاه پس از سالهای انقلاب است. امروز اما، پروین چشم تیلهیی 65 ساله، اگر هنوز گوش به ترانه سالهای دوری دارد که آوازهخوان هوادارش میخواند: «پروین پا طلایی، یه عمره که دویده.. پروین راه رو به دشمن، تو هر میدونی بسته.. مردم توی میدانها، میگن با هم یک صدا: پروین پاطلایی، هنوز امید مایی..» باید بداند، دیگر هواداران اولاً یکصدا نیستند، دوماً جنس سنگ محکشان برای تعیین عیار «پای طلا» با دیروز متفاوت است و در آخر، سالهاست که امیدشان به او نیست!
پروین برای تیمی که بدترین روزهای تاریخش را تجربه میکند، حرف تازهیی هرگز ندارد و با هوادارانی روبرو است که از جنس ماخوذ به حیای دیروز نیستند، هوادارانی که رکند، کار چندانی با حافظه تاریخی ندارند، گاهی عشق را با نان لیدری به آسانی معامله میکنند و با یک مساوی یا باخت، نامهای آلترناتیور را فریاد میکشند.
پروین با نسلی از بازیکنان حاضرجواب طرف است که حتی نمیشود ابروی بالای چشمها را یادآوری کرد، نسلی که با پنجعلی، درخشان، محمدخانی، مایلیکهن، کارگر و عربشاهی فرق دارد و حرمت بزرگتر را به شیوه خودش نگه میدارد که حتی با دوره رهبریفرد و انصاریان هم متفاوت است!
برای این پرسپولیسی که سوءمدیریت حبیب کاشانی به این روزش انداخت، نام «پروین» راهگشا نیست و این چوب حراج چندبارهیی است که پروین بر نام پروین میکوبد.
چهارشنبه 27 مهر 90
دو راهی
دو راهی خروج پیش روی حمید
رامتین جباری
استیلی دو راه پیش رو دارد؛ استعفاء یا انتظار. او میتواند منتظر حکم اخراجش باشد یا از همان راهی که حاجحبیب کاشانی پیش پایش گذاشت، خودش برود. ورود حمید به پرسپولیس از دروازه رفاقت با حاجحبیب، ورژن امروزی و به تکرار گفته شده آن قصه قدیمی است که دوستی برخی از خالهها را در تاریخ ادبیات روایی جاودانه کرد! حیمد تا پیش از نشستن روی نیمکت داغ پرسپولیس، از مربیان نسبتاً نوگرایی به حساب میآمد که دغدغهاش فوتبال و یادگیری بود؛ هنوز قهرمانی فصل 87-86 کم و بیش به پای او بود، روزهای خوب استیلآذین و نمایش دلپذیر شاهینبوشهر که همگی نشان از ظهور یک استعداد نو در دایره بسته مربیان ایران داشت.
کاشانی از یک سو و آمادگی «استیلی» برای عبور از راههای میانبر از سوی دیگر، آینده حرفهیی این مربی را به خطر انداخت. حالا احتمال ادامه پرسپولیس با حمید کمتر از همیشه است؛ رویانیان که بواسطه ناآشنایی، با خود قرار داشت تا سه ماه هیچ اظهارنظری درباره فوتبال نداشته باشد، اراده سخت نظامیاش در برابر جاذبه رسانههای ورزشی به آسانی شکست و با این جمله آغازین که «قراربود مصاحبه نکنم ولی بخاطر شما و مردم گفتو گو میکنم»! در آخرین حصورش میگوید: «به سرمربیگری واحد معتقد نیستم. من نظام مربیگری را در پرسپولیس راهاندازی میکنم. خواهید دید!»
جدای اینکه چنین اعتقادی، به هیچ زبانِ فوتبالی قابل ترجمه نیست، نخستین برداشت از این باور، «عدم استقلال» سرمربی است. استیلی حالا نه موفق است، نه اجازه خواهد داشت «مستقل» عمل کند. او بزودی ابرازی برای نشان دادن «اعمال مدیریت» هم خواهد شد تا همه کمبودهای این فصل را با نام حمید تمام کنند. تیمی که تا امروز 60% از امتیازهای ممکن را از دست داده و با 12 امتیاز از ده بازی، در رده دهم جدول متوقف شده و از پرسپولیس آسیبپذیرترین پرسپولیس تاریخ را ساخته است. کاشانی از پرسپولیس به شهرت و آشنایی با اهرمهای پرقدرت فوتبال رسید و با دستهایی رفت که پر بود. سردار از کارت سوخت و شرکت مادر تخصصی حمل و نقل ریلی به پرسپولیس آمد و اکنون از جاذبههای پرمخاطب فوتبال لذت میبرد؛ استیلی اما وقتی خواهد رفت یا رفته خواهد شد! که با سنجاق شدن به گروه مربیان ناموفق، دستهایش قطعاً خالی است.
سهشنبه 26 مهر 90
سهشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۰
به بهانهی شب منامه
جنگ اعصاب با یکمیلیون نخل بیخطر
رامتین جباری
پیرمرد آن روزها هم سیگار کم نمیکشید، ولی حالا سیگار را با سیگار روشن میکند. دستهای نسبتاً پشت پرده! سرنوشت او را برای وقتی با قلب کویر گره زد که خاطره تلخ یک دهه پیش را مقابل چشمانِ کم سویش، زنده میکند. منامه، یکشنبه29مهر1380؛ میروسلاو بلاژویچ مردی که میخواست با ایران مهمان رسمی کره یا ژاپن، برای جامجهانی 2002 باشد، رویای دوران پیریاش را، بیرحمی فوتبال با طعم کشک بادمجانی معاوضه کرد که در تاریخ ورزش ایران به ثبت رسید و حسرتی که به دل ایرانیانی ماند که هنوز سرخوش حماسه ملبورن بودند و باور نمیکردند از راهیابی به جامی بازبمانند که کرهجنوبی و ژاپن از مسابقات مقدماتیاش معاف بودند! و تلختر لحظهیی که بازیکنان بحرینی، با پرچم آلسعود به شیوه اعراب رقصیدند! هرچند ماندگاری طعم صعود به جامجهانی 2006، رازش در شکست بحرین بود اما دل فوتبال ایران خنک نشد.
«ایران-بحرین» فوتبال نیست، جنگ اعصابی است که در قواره فوتبال جلوه میکند. «بحرین»، جزیره یکمیلیون نخل، با 700کیلومتر مربع مساحت، در دایره واژگان ورزش ایران، نماد تیمی است بیگانه با فلسفه مسابقه، که نمایشی از فوتبال را ارائه میدهد که «تمییز» نیست. شب، کویر، سکوت و پُکهای سنگین به سیگاری که با آتش «ایران-بحرین» میسوزد؛ چیرو که در مسیر حضور دوبارهاش در ایران، ردپای یک «مدیر-دلال» پروندهدار هم دیده میشود، سختی حفظ جایگاه امروزش در کرمان، کم از لحظههای سخت پس از شکست منامه نیست؛ او اما، برای لمس شکست بحرین قلب «بیواسطه»یی دارد که پرهیجان خواهد تپید. چیرو این حسی را که فوتبال ایران به «بحرین» دارد، به خوبی درک میکند و برای کیروش بهترینها را آرزو دارد. کارلوس کیروش دلیل دلخوش ماندن به «فوتبال ایرانی» خواهد شد اگر تیمملی نه فقط برای 3 امتیاز، که آنها را به رسم «فوتبال» اما با صدای بلند بشکند. فیفا میگوید «ایران-بحرین» پرخطر است، «حیدرخان» از کوالالامپور برای نظارت امنیتی به تهران میآید!
سهشنبه 19 مهر 90
دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۰
جمعه، مهر ۱۵، ۱۳۹۰
چهارشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۹۰
وضع هشدار
خطر حذف چهار سهمیه ایران در لیگ قهرمانان آسیا
فوتبال در وضع هشدار
رامتین جباری
کنفدراسیون فوتبال آسیا، هیاتهای مدیره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را قانونی نمیداند. آخرین ضربالعجل برای همخوان شدن ساختار این دو باشگاه با قوانین AFC، کمتر از ده روز دیگر به پایان میرسد و اکنون احتمال حذف این دو تیم از لیگ قهرمانان آسیا، از عواقب جدی آتی است. فیفا و به تبع آن AFC بر غیرسیاسی بودن فوتبال، فدراسیونهای مستقل، خصوصیسازی باشگاهها و عدم دخالت دولت تاکید موکد دارد. ثبت تجاری باشگاهها به عنوان شرکتهای خصوصی اقتصادی، پروانههای حرفهیی، تراز مالی، قانون کپیرایت، حق پخش تلویزیونی [ایضاً غیرانحصاری بودن حق پخش؛ به این معنی که لیگ ایران در شروع هر فصل برای واگذاری رایت تلویزیونی مخیر تام باشد.] و درنهایت «درآمدزایی» از مقدمات رسیدن به استانداردهای AFC است.
عزیز محمدی، رئیس سازمان لیگ میگوید: «اگر وضعیت همین باشد، فصل آینده ایران هیچ سهمیهیی در آسیا نخواهد داشت.» در راستای خصوصیسازی باشگاههای ایران، عنوان روسای مجمع دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، به ترتیب به نام وزرای «اقتصاد» و «ورزش» ثبت میشود و اعضای موثر هیاتمدیره از بین چهرههای سرشناس نظامی، سیاسی و دولتی انتخاب میشوند!
ایراد اصلی که اینبار تبعاتش گریبان فوتبال را به شکل جدی و ملموستری خواهدگرفت، تفاوتی است که در تفسیر «قانون» و «ضمانت اجرای قانون»، داخل و خارج از مرزهای ایران وجود دارد؛ تصمیمسازان ورزشی در ایران، به لیگ حرفهیی، باشگاههای خصوصی و اجرای استانداردهای فیفا، «تظاهر» میکنند و با سندسازی و آرایش کاغذها به نحوی که با کتاب قانون AFC همخوانی داشته باشد، به گمان خود مشکل را حل کرده، خطر را از سر میگذرانند. مدیریت به شیوه هیاتی، نتیجهاش تعیین ضربالعجلهای پی در پی برای فوتبالی است که روزگاری خود را از سطح فوتبال آسیا جداکرده بود، ولی این روزها اعتبار به خطر افتادهاش، جایگاه فوتبال ایران را در فیفا، با کشورهای بدون فوتبال در آسیا یکی کرده است.
جای جبران تفاهمات دوجانبه، بین برخی نمایندگان مجلس، چهرههای دولتی و سیاسی با وزارت ورزش، «فوتبال» نیست؛ از روزی که دولت به علیآبادی [رئیس وقت سازمان تربیتبدنی] دستور خصوصیسازی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را ابلاغ کرد، تا امروز و پس از دو سال و اندی که این دو باشگاه با سرپرستهای موقت اداره شدند، نه تنها گامی در راه خصوصیسازی برداشته نشد که با اعلام اعضای جدید هیاتمدیره و روسای مجمع، بیش از گذشته سرنوشت استقلال و پرسپولیس را با مصالح سیاسی و منافع دولتی گره زدند و این در حالی است که فلسفه حضور «سرپرست موقت»، برای سیر گذار از «باشگاههای دولتی» به «باشگاههایی خصوصی» بود که به روشنی فراموش شد. «امیدوارم با کمکهای دولت و مجلس، مشکلات باشگاههای پرسپولیس و استقلال به زودی مرتفع شود.»؛ این سیاست مدیریت جدید پرسپولیس است که راهحل مشکلات را هنوز در دستهای سیاسیون میبیند. جایی که نه مصوبات مجلس، نه اصل44 قانون اساسی و نه ابلاغیه دولت، هیچکدام اجرایی نمیشود، قوانین فیفا و AFC نیز قطعاً محلی از اعراب نخواهد داشت و تنها تفاوتش شاید در این است که پیامد چشمپوشی بر امور داخلی «محرومیت» نیست، ولی نادیده گرفتن اصول بینالمللی از تبعات اولیهاش، «محرومیت» از حضور در عرصههای بینالمللی است، که البته در ذهن اهالی غیرفوتبالی حاکم بر فوتبال ایران، چندان اهمیتی ندارد.
فوتبال ایران، بیتردید برخلاف نقابی که از جنس «ضد اخلاق» و «ضد فرهنگ» بر چهرهاش زدهاند، از مظلومترین پدیدههای موجود در کشور است که ظرفیت منحصربفردش را برای کسب «شهرت»، «محبوبیت» و «جایگاه اجتماعی»، به ثمن بخس در اختیار کسانی میگذارد که کوچکترین قدمی در راه اعتلای آن برنمیدارند. فدراسیون فوتبال تا زمانی که از سوی فیفا تعلیق نشد، دارای اساسنامهیی منطبق با قواعد روز نشد، امروز هم به واسطه «مدیریت غلط»، تا لیگ ایران از سهمیههای آسیاییاش محروم نشود، به راه «خصوصی شدن» نخواهد رفت. از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس در این باره میگوید: «دلسوزان میگویند فوتبال را تعطیل کنید.» فوتبالی که با بستن دریچههای ارتباط به روی «مدیریت صحیح»، عملاً تعطیل است! به هر روی «خصوصیسازی حقیقی» و التزام عملی به قوانین و استانداردهای بینالمللی فوتبال جهان، آخرین راه برونرفت از «منطقه خطر» است؛ منطقهیی که در خطر «سونامی» از جنس محرومیت است.
روزنامه اعتماد
چهارشنبه 13 مهر 90
یکشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۹۰
شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۰
اشتراک در:
پستها (Atom)