سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

آغازِ پایان


دقیقه 71

سومین روز از تابستان داغ سال 1372، ورزشگاه آزادی. دور نخست مرحله مقدماتی جام جهانی 94 آمریکا، ایران-عمان. عقربه روی دقیقه 71 می ایستد تا تاریخ فوتبال ایران ورق بخورد. تابلوی تعویض بالا می رود. عبدالصمد مرفاوی جای خود را به علی دایی می دهد. هرچند دلیل این تعویض علی پروین، سرمربی وقت تیم ملی ایران، مصدومیت مرفاوی بود اما دایی با به لرزه درآوردن تیر افقی دروازه عمان، دل پروین را هم لرزاند و شد مهاجم افسانه ای فوتبال این سرزمین. آغازِ دایی، روزهای پایانی فوتبال ملی مرفاوی بود.

خرمشهر-اردبیل

از 28 اردیبهشت 1343 تا یکم فروردین 1348، از خرمشهر تا اردبیل، از آفتاب و آسفالت داغ و بوی نفت تا برف و زمین های یخی و دامنه کوه سبلان و یک توپ فوتبال که این همه را به هم گره می زند. صمد مرفاوی 1767 روز از علی دایی بزرگتر است، 22 ساله بود که با دعوت دهداری فقید به تیم ملی آمد و یک سال بعد از آن به پیراهن آبی استقلال رسید، با قراردادی سفید امضاء و حقوق ماهی سه هزار تومان. دایی هم یک سال پس از نخستین بازی ملی اش پیراهن سرخ پرسپولیس را بر تن کرد تا فاصله 1403 کیلومتری «خرمشهر-اردبیل»، نقطه برخوردش تهران باشد و دو تیم استقلال و پرسپولیس.

از ژاپن تا الجزایر

مرفاوی یکی از نوستالژی های شیرین فوتبال ملی در روزهای بی طعمی است. روزها و ماه های تازه رها شده از جنگ و فوتبالی که شاید تنها دلخوشی بخشی از مردمان دلخسته آنروزها بود. هنوز 9 مهر 69 از خاطره های زنده ی اهالی فوتبال است و ضربه سر مرفاوی و تک گل جاودانه اش به ژاپن در بازیهای آسیایی 90 پکن که تا چند سالی تیتراژ آغازین اخبار ورزشی بود. و یا پنجم مهر یک سال بعد از آن و جام بین قاره ای، «ایران – الجزایر» و دو گل ماندگارش که تیم ملی را تا یک قدمی فتح این جام پیش برد.



آقای گل جهان

آغازِ دایی اما پایان دوره نخوت بود. همه چیز رنگ و بویی تازه بخود میگرفت، فوتبال هم. علی دایی نامش برابر شد با عبور از دروازه های بین المللی و قد کشیدن دوباره فوتبال ملی.

او آنقدر گل زد که ورق زدن دفتر خاطره ها را سخت کرده اما از شیرین ترین برگهای این دفتر 109 صفحه ای، روز 26 آذر 75 است، جام ملت های آسیا 96 امارات، «ایران-کره جنوبی» و چهار گل او که در کنار دو گل کریم باقری و خداداد، پرافتخارترین نتیجه فوتبال ملی را رقم زد. و از آنجا تا صعود به جام های جهانی 98 فرانسه و 2006 آلمان، بایرن مونیخ و عنوان آقای گل جهان.

روز خوشبختی

32، 35، 36 و 69، 70، 71 . این ها شماره های بلیط بخت آزمایی نیستند اما برای مرفاوی بوی خوشبختی می دهند. سال 69 و دربی 32، سال 70 و دربی 35، و دربی 36 به روز جمعه 8 خرداد 1371 ، روزهایی است که استقلال با گل های مرفاوی دربی را، که آنروزها هنوز کسی به این نام صدایش نمی کرد، برد. دایی اما به آبی های لندن گل زده اما گلی به آبی های تهرانی در کارنامه اش ندارد! او نه با پرسپولیس و نه با هیچیک از تیم هایی که برابر استقلال بازی کرد موفق به گلزنی نشد تا دروازه ی استقلال تنها دروازه ی فراموش نشدنی فتح نشده اش باشد. هرچند او عقیده دارد یکبار با پیراهن بانک تجارت دروازه استقلال را باز کرده اما این خاطره ایست که تنها او به یاد می آورد! و هرگز چنین گلی به اسم علی دایی جایی ثبت نشده است.

انتقام

13، 28، 5 و 6، 7 . این هم شماره های خوشبختی دایی! دوره ششم لیگ برتر. مرفاوی، سرمربی استقلال و مدافع عنوان قهرمانی لیگ پنجم و دایی، بازیکن و سپس سرمربی سایپا بعد از ترک ناگهانی ورنر لورانت آلمانی در هفته پنجم. هفته سیزدهم و هفته بیست و هشتم، نقاط برخورد مرفاوی و دایی بود. استقلال و سایپا در کورس قهرمانی بودند و این استقلال بود که هفته های بیشتری بر صدر جدول تکیه می زد اما هر دو مصاف رو در رو، در حساس ترین هفته های سرنوشت ساز، به کام دایی و تیمش بود تا در گام نهایی این دایی باشد که در اولین تجربه سرمربی گری اش جام قهرمانی را روی دست می گیرد. دایی انتقام گل نزدن به استقلال را از روی نیمکت گرفت و در سه دیدار پی در پی، در لیگ ششم و هفته پنجم لیگ هفتم، آبی های تهران را شکست داد و مرفاوی را، که در لیگ هفتم نیز دستیار ناصر حجازی بود.

غرور و تعصب

مرفاوی و دایی نقاط مشترک رفتاری بسیاری دارند. برای دایی هر مسابقه ای به شدت جدی است، او از یک بازی دوستانه هم فقط برد می خواهد و طاقت شکست حتی در یک بازی خیرخواهانه را هم ندارد. مرفاوی نیز بی اندازه روی استقلال تعصب دارد، او بودن در استقلال را فدای هیچ یک از روابط شخصی و حتی فوتبالی اش نکرد. مرفاوی با پورحیدری، با قلعه نویی، با حجازی، بی قلعه نویی! و حتی بی مدیرعامل و هیات مدیره!! در استقلال ماند تا ثابت کند همه چیز برای او از دریچه آبی معنا دارد.


دردِ مشترک

مرفاوی و دایی هریک به شیوه خود از جادوی رسانه می گریزند. به دل کمتر خبرنگاری راه می آیند. دایی اگر حرفی یا پرسشی به دلش ننشیند خیلی راحت جواب سربالا یا حتی تند می دهد و تا برخورد جدی تر هم پیش می رود. مرفاوی نیز بی آنکه به پیامد حرف هایش فکر کند آنچه را اعتقاد دارد به زبان می آورد و ممکن نیست جمله ای از او بشنوید که برای رضایت خاطر کسی یا کسانی باشد. او به چشمان هیچ خبرنگاری و به دوربین هیچ فیلمبردار و تلویزیونی نگاه نمی کند و مخاطبش همیشه فضای اطراف و یا حتی مخالف! پرسشگران است. هر دو اما به اندازه همان غرور و تعصب شان، صادق اند و حرف شان را رک می گویند، هرچند تلخ باشد.

آغازِ پایان

دربی68 بیشتر بخاطر همین «مرفای-دایی»اش جذاب و خواستنی است و این اطمینان که این دو اهل تعامل و تساهل نیستند و خوب آگاهند که جدال «استقلال-پرسپولیس» چیزی بیشتر از سه امتیاز دارد! دربی68 پُر است از غرور، تعصب و صداقت. دربی68 همان دقیقه71 «ایران-عمان» است، نقطه برخورد! همان آسفالت داغ خرمشهر، همان زمین های یخی اردبیل. برای مرفاوی و دایی، دربی68 ضربان دقایق است و انکار تساوی! برای آنها، هیچ چیز نهایی نیست حتی زمانی که نهایی به نظر می رسد. این دربی مساوی ندارد. این، آغازِ پایان است.


روزنامه البرز ورزشی - چهارشنبه 14 بهمن 88