سه‌شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۰

«اگر»های امروزِ شماره 10


«اگر»های امروزِ شماره 10
رامتین جباری                          

اگر افتخارات دایی، با پیراهن شماره 10 در زمین فوتبال، یک کارت اعتباری باشد برای خرج کردن در روزهای مبادا، و روزهایی که او پسوند «سرمربی» را با خود دارد، امروز اعتبار این کارت به «وضعیت هشدار» رسیده است. داییِ سرمربی، باید دین خود را به آن دایی، که کاپیتان تیم ملی بود، ادا کند.
یک جام لیگ برتر با سایپا و دو جام حذفی با پرسپولیس، اگرچه کارنامه درخشانی برای هر مربی تازه کار دیگری است، اما اعتباری به نام دایی اضافه نمی کند. بویژه که نتایج ضعیف با سایپا در لیگ هفتم، ناکامی در راه رسیدن به جام جهانی 2010 با تیم ملی و نتایج ضعیف و ضعیف تر، با پرسپولیس در لیگ نهم و دهم نیز، در همین کارنامه ثبت شده است.
«علی دایی» باهوش، سخت کوش، با اراده و صبور است. و نشانی سرراستی است برای شانس های خوبِ سرگردان. مرد مبارزه و پیروزی است و در مواقع شکست، مصمم تر و بازگشت های ناگهانی اش به اوج، به یادماندنی است. حق طلب، به اندازه مغرور و کمی بیش از «به اندازه»، لجوج است. این تعریفی از «دایی ِ فوتبالیست» بود و متعلق به دیروز.
امروز، او کمتر صبور و خیلی بیشتر از «به اندازه» لجوج است. کمتر صبور است چرا که برای رسیدن به نیمکت های بزرگ عجول بود. اگر سایپای آماده اما رها مانده! از «ورنر لورانت» آلمانی، در روزهای ناکام برگشته دایی از جام جهانی 2006 آلمان، از همان شانس های سرگردانی بود که نشانی جز «دایی» در دست نداشت، تیم ملی ایران و پرسپولیس، خرج کردن های کلان از کارت اعتباری بود.
وقتی با سایپا، گرمِ قهرمانی لیگ ششم بود، با «دایی بازیکن» برای همیشه خداحافظی کرد و در رختکن خبر داد که «دایی مربی» برای شرکت در کلاسهای مربی گری به آلمان می رود. با الگویی که اهل فوتبال در ذهن داشتند، شکی نبود که او یک بار دیگر روی پشتکار و صبوری اش حساب باز می کند تا یک «مربی» در اندازه نام و افتخاراتش بسازد. سرد که شد، به آلمان نرفت و به اعتبار همان شماره 10 تاریخی «قناعت» کرد. قناعتی که اگر به معنی «ایستادن و راضی شدن» باشد، به قول خودش و تکیه کلام هایش، «اصلاوابدا» از جنس دایی نیست. 

داییِ سرمربی، برای حراج اعتبارش لجوج است، چراکه ویژگی دیگری هم پیدا کرد که تازه بود; «ورود از درهای پشتی».
او حالا شانس ها را به جبر بوجود می آورد که تعبیر شد به «لابی کردن اش با خدا، به جای بنده خدا». به اقرارهای مکرر خودش، حکم سرمربی تیم ملی، حکم علی آبادی بود که «به نام دایی بشود» که شد و آمدنش به پرسپولیس، با چراغ سبز سعیدلو بود که «بیاد» و آمد!
و این روزهایی است که دایی فقط از کارت اعتباری اش خرج می کرد، در حالی که حساب های دیگران هم، پای او بود. کفاشیان با آمدن او، پس نام سرمربی تیم ملی سنگر گرفت و از «الف» تا «ی» فدراسیون را به پای دایی نوشت. در آخر هم حکم برکناریِ «امضا شده از بالایش!» را مهر کرد تا او عامل همه آن ناکامی ها باشد. «کاشانی» هم که باز خسته از گچ و تخته سیاه کلاس بود، برای «بازگشت» دوباره ، یک اسم بزرگ می خواست تا توجیهی برای برکناری «کرانچار»ی باشد که خوب کار می کرد! و دایی شد همه آن حس تغییری، که با آمدن کاشانی به «پرسپولیس»، باید احساس می شد.
تنها ویژگی مثبت دایی در این روزها، که جایی جدا از کارنامه فنی اش ثبت می شود! پشت پا نزدن به غرور و اصولی بود، که به شیوه خودش پای آنها ایستاد. او اگرچه برای رسیدن به نیمکت تیم ملی و پرسپولیس از درهای پشتی وارد شد اما سر بزنگاه نشانی آنها را هم اعلام کرد و گوش به فرمان نماند.
او مرزی بین خود و غیرفوتبالی ها ترسیم کرد و از آنها رد شد! دعوای او با فدراسیون، کفاشیان و علی آبادی، و دعوای هنوز داغش با کاشانی، نمونه های بارزی برای عبور از غیرفوتبالی هایی ست که تحمیل شده اند.
اوج کار دایی جایی بود که کاشانی خطاب به فردوسی پور در برنامه نود گفت:«من معلمم و اگر قرار به ماندن یکی از ما باشد، من باید بروم و دایی که از جنس فوتبال است، باید بماند.». امروز، آن «منِ معلم» ماند و دایی که از جنس فوتبال است، رفت! این افتادن «نقاب» ها، اگرچه دستاورد خوبی برای اهل فوتبال است و باید به پای دایی نوشته شود، اما نماندن او هم، می تواند به نفع «علی دایی» و «فوتبال ایران» باشد، اگر...!
لوتار ماتئوس، در روزهایی که در بایرن مونیخ همبازی دایی بود، گفت: «علی جدای اینکه یک مهاجم تمام عیار است، یک فرد تحصیلکرده و یک تاجر موفق هم هست. او با بینش فوق العاده ای که برای مدیریت دارد، اگر بخواهد در تمامی زمینه ها موفق ترین است
این از همان «اگر»هایی است که اگر دایی بیاد بیاورد، می تواند از استعدادش در جایگاهی بالاتر، به نفع فوتبال کشور و سیاست های کلان آن، بهره بردای کند. او اگر امروز اراده کند، نیمی از راه را به واسطه وجهه بین المللی اش در فوتبال و فیفا پیموده است! در غیر اینصورت، برای سرمربی ماندن، باید تمامی آن اراده، پشتکار و صبوری را از نو بکار بگیرد و بیش از این از اعتبار و افتخاراتش خرج نکند. دایی اگر به اندازه روزهایی که شماره 10 تیم ملی بود، قدر خود را  بداند در دام غیرفوتبالی ها نمی افتد.

سه شنبه 7 تیر 90

هیچ نظری موجود نیست: