جمعه، دی ۰۲، ۱۳۹۰

نگاه

چند خط با امضای امیر


سرویس ورزشی فردا- «امیر قلعه‌نویی» این روزها زیاد مصاحبه می‌کند. از روزنامه‌های ورزشی تا سایت‌های خبری، از آیتم‌های گزارشی تلویزیون تا خط رادیو ورزش، همه جا صدا و چهره مردی است که اهل رسانه بهتر میدانند خیلی با مدیوم سین جیم سازگاری ندارد. اما اخیراً درباره هر موضوعی اظهارنظر می‌کند و حرف زیاد می‌زند.

چهارشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۰

نگاه


سکوهای استادیوم خالی، استودیوی پخش خالی‌تر!

سرویس ورزشی فردا- قبل از پخش زنده هر مسابقه فوتبال ایرانی، مجری داخل استودیو به محض دیدن اولین نما از استادیوم می گوید: «سکوهای خالی خیلی توی ذوق می‌زنه!» سپس تصویر استادیوم از اسکرین پشت سر مجری به تصویری کامل روی گیرنده بیننده تلویزیونی تبدیل می‌شود، قطع ناگهانی و پخش یک آگهی بازرگانی

دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۰

سکوت

سکوت دادکان برای چیست؟

سرویس ورزشی فردا- «محمد دادکان» مدتی است روی خط هیچ برنامه ورزشی تلویزیون نمی‌آید. مصاحبه تازه‌یی نکرده و خبری از او نیست. از فردای روزی که سازمان ورزش وزارت شد، دادکان هم به سایه رفت. 
ادامه..

پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۰

داربی 73

استیلی یا مظلومی؛ کدام قربانی می‌شود؟
نبردِ چهارم در سالِ یک‌هزار و سیصد و داربی
رامتین جباری

بردهای متوالی پرویز مظلومی در داربی‌ها، با یک مساوی دو بر دو در آخرین رویارویی دو تیم متوقف شد، اگر استقلال-پرسپولیسِ جام ولایت را جدی بگیریم! و 18 آذر 90 را، مقابل سطر 73 فهرست داربی‌های تهران بنویسیم.
از سال 90 خورشیدی، آیندگان اهل فوتبال با داربی‌های پر تعدادش یاد می‌کنند که بی‌شک رازش در عدد این سال است؛ «90»، نماد اصلی یک مسابقه «فوتبال»! سال 90 جدای از داربی‌های پر تعدادش، شناسه دیگری هم خواهد داشت؛ «بدترین فصل حیات پرسپولیس»، فصلی که این تیم تا رده شانزدهم جدول رده‌بندی پایین رفت و با پایان هفته پانزدهم لیگ‌‌برتر، وقتی برای یک‌چهارم نهایی جام‌حذفی به مصاف رقیب سنتی‌اش می‌رود که استقلال با 13 امتیاز بیشتر در صدر جدول به تیم هشتم فخر فروشی می‌کند.
خاطره‌ها می‌گویند جام‌حذفی داستان دیگری است، هنوز فوتبال جزیرهFA Cup 2007-8  را فراموش نکرده، زمانی که پورتس‌موث در همین مرحله یک‌چهارم، من‌یونایتدی را در جهنم اولدترافورد حذف کرد که با شکست چهار بر صفر، آرسنال بدقلق را کنار زده بود تا مربع شگفتی‌های انگلیس با حذف چهار راس لیورپول، آرسنال، چلسی و منچستر، پیش از نیمه‌نهایی تکمیل شود و اثبات چندباره یک جمله به شدت کلیشه‌یی که «جام‌حذفی جام شگفتی‌ها است» و نتیجه‌های غیرقابل انتظار، که از خصیصه‌های ژنتیکی تورنمنت‌های بویژه «تک‌حذفی» شده است.
برای پرسپولیس و هوادارانش اما، هیچ چیز بدتر از این نیست که احتمال غلبه بر استقلال را، به حساب شگفتی‌های «جام‌حذفی» بگذارند و به چشم پورتس‌موثی دیده شوند که به مقابله با آبی‌پوشانی می‌رود که با نقاب من‌یو، شکست‌ناپذیر جلوه می‌کند؛ هرچند که با اعلام تاریخ «داربی حذفی»، رویانیان روی خط نود، بی‌خبر از اثر مخربی که بر روحیه مبارزه‌طلبی تمیش می‌گذارد، می‌گوید: «ما بازی نمی‌کنیم، به ما جفا شده است» و آب پاکی را روی ته مانده‌ی امید، برای «احیای پرسپولیس» می‌ریزد! استیلی که از جنس فوتبال است ولی، خوب می‌داند استفاده از تبصره «شگفتی‌سازی» در جام‌حذفی چه میان‌بر معجزه‌آسایی است! راهِ در رویی که «علی‌دایی» را –با چاشنی سوءمدیریت کاشانی- تا روزی که پرسپولیس، «پرسپولیس» شود، به قالب یک اپوزیسیون قدرتمند درآورد! که حالا با کاهش سهمیه آسیایی ایران، این «جام» استراتژیک هم شده و اگر برای عنوان «قهرمان» در فوتبال ایران، گریز از کوچه‌های پشتی است اما برای رسیدن به لیگ قهرمانان آسیا، مسیر کوتاه، مستقیم و مطمئنی است.

جشنِ دلواپسی برای داربی بازها
پسران آبی و قرمز برای چهارمین بار و به اندازه دو فصل کامل، در کمتر از 10 ماه به مصاف هم می‌روند تا از 10 فروردین گذشته تا جمعه پیش رو، «داربی بازها» روی ابرها سیر کنند، گرچه همه سهم کری‌های بعد از بازی به رنگ آبی بوده و دوآتشه‌های پرسپولیسی تنها شریک استرس و هیجان و مالک بی‌چون و چرای تلخی شکستش بوده‌اند یا حسرت کمی برد در آخرین بازی غیر رسمی!
برای همین چشمان حمید و تیمش روز جمعه در انتظار بخت خوشی است که در جام‌های ‌حذفی به قرمزها لبخند می‌زند؛ دو قهرمانی در دو فصل گذشته و دو مصاف حذفی این تیم با استقلال در سال‌های نسبتاً دور، نقطه‌های عطف این خوشبختی است که به اسم پرسپولیس ثبت شده است. آن سوی میدان اما مظلومی که پس از «رفت و برگشت»، لقب «دوبله سوبله» را به خوبی برای خودش جا انداخت، در مقطعی چشم انتظار برد چهارم است که بهتر از هرکس دیگری می‌داند تا چه حد «استقلال» مستعد «بحران» است، انبار دینامیتی که یک جرقه دیگر! برای نابودیش بس است.
تقویم تاریخِ جام‌حذفی، تنها دو «داربی» را به یاد می‌آورد؛ 19 اسفند 67 و 20 تیر 78، به ترتیب دوئل‌هایی بودند برای مرحله یک‌چهارم نهایی و تصاحب جام در فینال؛ که هر دو به کام پرسپولیس شد و اکنون پس از 149 ماه از تیرماه 78، این کامیابی تاریخی از معدود وزنه‌های روحی برای اردوگاه سرخ است.
آیا بالاخره سکه شانس برای حمید خوش می‌نشیند؟ یا مظلومی طلسم استقلال را برای داربی‌های حذفی هم باطل می‌کند تا لقب تازه‌تری بگیرد؟ داربی73 از بی‌رحمی‌هایش، جدای حذف یکی از دو تیم، گرفتن یک «قربانی» است؛ «شکست» در این جمعه پائیزی از بین حمید یا مظلومی، یک قربانی می‌گیرد؛ نفر اول بلافاصله، دومی شاید در آینده‌یی نه چندان دور! و «برد» که تک بلیط سرزمین «سعادت» را به اسم «مرد برنده» رزرو می‌کند. این سرنوشت محتوم این داربی است؛ جایی که هیچ چیز نهایی نیست حتی زمانی که نهایی به نظر می‌رسد.
سایت فوتبال‌میدیا
پنج‌شنبه 17 آذر 90 

جمعه، آذر ۱۱، ۱۳۹۰

بزرگ عقلِ کوچک



هشت عاصی؛ بزرگ عقلِ کوچک
رامتین جباری

«مسی هم می‌داند که بدون هم تیمی‌هایش هرگز نمی‌تواند موفق شود»، پپ گواردیولا شبی که لیو مسی مقابل ویکتوریا یلژن هت‌تریک کرده بود، از او تمجید کرد و به خاطر گل‌هایش و بازی بی‌نظیرش تبریک گفت، ولی به او و مقابل دوربین‌های تلویزیونی تاکید کرد؛ «خود مسی هم می‌داند بدون هم تیمی‌هایش، هیچ یک از این اتفاق‌ها ممکن نبود.» تیکی تاکای بارسلون هم، با همه نوآوری در جهان فوتبال، وامدار خلاقیت‌های فردی مسی، ژاوی، اینه‌یستا یا دیگر بازیکن‌هایی است که این شانس را داشته‌اند تا استعدادشان هدر نرود! شاید اگر «بارسلون»، استعداد کودک نحیف آرژانتینی را [که از سوءتغذیه و یک بیماری هورمونی مانع رشد رنج می‌برد] کشف نمی‌کرد، لیونل مسی که حالا و در سال‌های جوانی اسطوره عصر حاضر فوتبال است، در شهر «روزاریو» آرژانتین، با فقر و سوءتغذیه کلنجار می‌رفت! اما «بارسلون» بدون «مسی» هم، همین بارسلون قطعاً می‌بود. برای همین، ابرستاره آرژانتین خودش را مدیون پیراهن آبی اناری بارسا، مربی و هواداران نیوکمپ می‌داند.

«مجتبی جباری» که یک تنه هت‌تریک می‌کند و از آخرین لحظه‌های دقیقه 5+90 سه امتیاز می‌گیرد، پاس‌های تو در می‌دهد و یا با یک پاس مورب، جریان بازی را 180 درجه تغییر می‌دهد، وقتی چشم در چشم دوربین شبکه خبر می‌گوید؛ «بله! تهدید می کنم» یعنی «من ظرفیت موفقیت را ندارم.»
او که بهترین سال‌های فوتبالش را به پای سریال مصدومیت‌ها هدر داد، حالا می‌خواهد همه حقی را که سزاوارش بود، «یک شبه» بگیرد! مجتبی همه این سال‌ها با شروع فصل تازه، قرارداد حرفه‌ای می‌بست و در ادامه، وقتش را به فیزیوتراپی، استخر و نهایتاً جلسه‌های خصوصی بدنسازی می‌گذراند و در این بین دو سه مسابقه‌ای هم به میدان می‌آمد که با مصدومیت تازه‌تری به مرخصی برمی گشت!
ذهن سیال مجتبی همیشه جایی بیرون از فوتبال ایران و در رویای بهترین لیگ‌های اروپا در پرواز است و زانویی خراب که او را به کلینیک فیزیوتراپی دکتر نوروزی زنجیر می‌کند!
فاصله مصدومیت‌های متوالی، زمان‌های کوتاهی بود که برای چندتایی بازی پا به توپ می‌شد و با استقلال به میدان می‌آمد که نه خودش، نه کادرفنی و نه هواداران هیچ کدام راضی نمی‌شدند؛ هرچند با همین حضور نصف و نیمه، با پای نامعتعادل و زیر پرس مدافع حریف، آنقدر توانا بود که با پاس گل طلایی، فرهاد مجیدی تگ گل داربی 69 را دقیقه 1+90 بزند که تک تک طرفداران استقلال با صدای بلند بگویند؛ «هرچقدر پول می‌گیری و بازی نمی‌کنی نوش جانت». مجتبی از به ندرت بازیکن‌های ایرانی است که با «مغز» فوتبال بازی می‌کند. او که شبیه‌ترین فوتبالیست به فوتبال روز است برای هر حرکتش برنامه دارد و بلد است چگونه از فکرش برای بازی با توپ کار بکشد، بازیکنی که قبل از دریافت توپ، برای بعد از آن، برنامه‌ریزی دقیقی دارد!
ولی همین «مجتبی جباری» که در زمین فوتبال «زیدانِ خوشفکر» است، بیرون زمین بعضاً بدون فکر حرف می‌زند؛ «بدون فکر» یعنی حتی اگر حرف درستی می‌زنی، قدرت تشخیصی برای تعیین درست «زمان» و «مکان» حرف‌هایت نداری! به حاشیه کشاندن استقلال در روزی که به مصاف تیمی از لیگ دسته دوم کشور رفته بود و در شرایطی که بازی‌های لیگ با پایان نیم‌فصل به اوج حساسیت خواهد رسید، بهای سنگینی بود که استقلال، کادرفنی و هوادارانش به پای حرف‌های بی‌وقت ستاره تیم‌شان پرداختند که پس از سال‌ها به تازگی فرصتی برای ادای دینش به استقلال پیدا کرده بود! کلیت حرف‌های مجتبی درباره کلیت فوتبال ایران که استقلال هم جزئی از آن است، جای مکث دارد و اگر به زبان بهتری گفته می‌شد شاید دریچه جدیدی را به روی فوتبال ایران و اهالی آن باز می‌کرد تا پایانی برای دوره «بی‌تفاوتی‌«ها شود ولی «بی فکری» ستاره شماره هشت، همه آن احترامی را که طی همه این سال‌ها به دست آورده بود تا از سایرین متفاوت شود، خدشه دار کرد.
«هشت متفکر» کسانی را به رگبار کلامی بست که اگر دانش فنی‌شان در اندازه‌های توقع مجتبی نیست ولی آنقدر «متشخص» است که آداب رفتاری را حتی در بدترین شرایط تیمی حفظ کنند، آدابی که شخص «مجتبی» به خوبی سابقه و تجربه قبلی‌اش را به یاد می‌آورد! مجتبی با آگاهی کامل به این چارچوب اخلاقی، اخلاق حرفه‌ای را زیر پا گذاشت.
بدون شک به پرویز مظلومی و باشگاه استقلال انتقادهای فراوانی وارد است که آخرین و از بزرگترین‌هایش همین «مصلحت اندیشی» و آسان گرفتن به جباری بود ولی این هرگز وظیفه یک «بازیکن» نیست که در زمان تعهد حرفه‌ای اش، بی‌توجه به رعایت سلسله مراتب، انتقادهای تندی را در رابطه با «کادرفنی» رسانه‌ای کند. مصاحبه جنجالی و در ادامه عذرخواهی رسمی مجتبی، نه چیزی به «استقلال» اضافه کرد نه کم، استقلال همیشه استقلال است؛ از مجتبی جباری ولی، چیزی کم شد.

سایت گل

جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۹۰

کت‌شلوار





نگاهی به لباس ورزشی کی‌روش و کُتی که نمی‌پوشد
کت تن کیه؟
رامتین جباری                               

آنهایی که تمرین‌های استقلال را از نزدیک دنبال می‌کنند، به یاد می‌آورند بیشتر زمان تمرین را «صمد مرفاوی» هدایت می‌کرد، با بازیکن‌ها سر و کله می‌زد و برنامه‌های تاکتیکی را با آنها مرور می‌کرد. «امیر قلعه‌نویی» از فردای 25 مهر 82، با برد دو بر یک داربی، به اصطلاح فوتبالی‌ها کمتر لخت می‌شد. امیر معمولاً با لباس شخصی ایستاده نظاره‌گر بود و یا گاهی به سبک پروین روی توپ فوتبال یا کلمن آبی می‌نشست. از لیگ ششم با تغییر و تحولاتی هدایت شده! مرفاوی جانشین امیر شد و هفته اول وقتی بود که او در نقش سرمربی تیم استقلال، برای نشستن روی نیمکت از پله‌های ورزشگاه بالا آمد. خیلی‌ها آن روز برای اولین بار صمد را با کت شلوار می‌دیدند و ژستی که می‌خواست پیام «سرمربی شدن» را به همه اعلام کند! برداشت صمد از جایگاه «سرمربی»، یکی همین پوشیدن کت شلوار بود.

کت اجاره‌یی
پرسپولیس که قهرمان لیگ هفتم بود، برای فصل 88-87، به رسم قهرمان‌های لیگ ایران، به بحران خورد. دخالت‌های مستقیم علی‌آبادی در باشگاه، مدیریت ترحم‌انگیز مهندس مصطفوی که بعد از هر ملاقاتی با علی‌آبادی یا حتی هم‌کلامی با محمد آخوندی (سخنگوی نوجوان آن وقت‌های سازمان تربیت‌بدنی که عضو هیات‌مدیره آن روزهای پرسپولیس هم شد) می‌گفت: «به اندازه همه سال‌های عمرم درس گرفتم.»، تا کشمکش‌های حسین هدایتی با باشگاه و در آخر، فرار شبانه قطبی از تهران به دبی؛ روزهای پایانی آبان 87 را برای پرسپولیس پرحادثه کرد. صبح روز بیست و نهم، هیات‌مدیره باشگاه هدایت تیم را به دستیار اول سرمربی مستعفی سپرد تا با عنوان «موقت»، سرمربی پرسپولیس بحرانی باشد. دراوج فشاری که روی تیم بود،«افشین پیروانی»بلافاصله کت شلوارِسرمربی را ازاولین مسابقه پرو کرد. کت شلوار صرفاً استعاره‌یی است برای درک سطحی از جایگاه سرمربی نزد برخی مربیانِ به ویژه جوانِ ایران، که بعضاٌ  راه خداحافظی از زمین فوتبال تا سلام بر نیمکت مربی‌گری را یک‌شبه طی می‌کنند و تغییر ظاهری و ملموسش همین تعویض لباس ورزشی با کت شلوار است که گاهی البته با بی‌سلیقگی هم همراه می‌شود! نمونه ماندگارش بازی استقلال-استقلال‌اهواز در تهران بود؛ «ناصرحجازی» مرد اول آبی‌های اهواز و قلعه‌نویی سرمربی آبی‌های پایتخت؛ هوای نسبتاً سرد و امیر که برای میزبانی حجازی، به خودش رسیده بود و با پوشیدن بارانی بلندی! برای عکس یادگاری کنار مردی ایستاد که استاد انتخاب و پوشیدن لباس بود و جذابیت بی‌نظیرش مرد و زن را مات می‌کرد. هنوز هم آن عکس دونفره، بدسلیقگی آنروز امیر را فریاد می‌زند! و عدم تناسب بین انتخاب لباس با اندازه‌های صاحب لباس.
کت جادویی
دو ماه و اندی پیش، 14 شهریور، پس از برد سه بر صفر تیم‌ملی برابر اندونزی، در اعتماد نوشتیم؛ «تصویر کی‌روش وقتی با لباس ورزشی تیمش را کنار زمین هدایت می‌کند، برای فوتبالی که آسیب دیده از ژست‌های پروفسور، ژنرال، شهریار و امپراطور است، عکس خوبی است.» امروز هم بعضی از روزنامه‌های ورزشی و بسیاری از اهالی فوتبال به راز لباس ورزشی کارلوس پی برده‌اند که ورژن داخلی‌اش همین مجید جلالی، معلم-مربی حرفه‌یی فوتبال ایران است. لباس ورزشی لباس کار یک سرمربی است. لباس کار برای وقت کار است و شرایط امروز فوتبال ما نیازمند کار شبانه‌روزی است، برای همین کی‌روش با گرمکن به استودیوی نود می‌آید! کت شلوار هم می‌ماند برای روز و شب‌های جشن، جشن فوتبال، جشن برای وقت‌هایی که دست‌آوردی، سزاوارِ پوشیدن لباس رسمی است؛ که اکنون وقت کار است. «تن آدمی شریف است به جان آدمیت» و بی‌تردید نه «لباس ورزشی»، نه «کت شلوار»، نشانِ مرغوبیت «سرمربی» نیست. مقایسه گرمکن کی‌روش با بعضی کت شلوارپوش‌های فوتبال، نگاهی کمیک بود به فاصله تفکر «حرفه‌یی و متمرکز» با ساده‌اندیشی و آسان گرفتن قواره‌های یک سرمربی! شکی نیست که انتخاب پوشش از ابتدایی‌ترین حقوق فردی همه انسان‌ها در سراسر دنیاست و قابل احترام. برای حمایت از کی‌روش نیز باید دقیق و نگران افتادن از روی بام باشیم ولی آنچه موجب ستایش از او می‌شود نه غلبه بر تیم‌هایی چون مالدیو، اندونزی، فلسطین و حتی بحرین است که بیشتر برای تعهدش به کار و احترامی است که احساس می‌شود برای حرفه‌اش قائل است. از یکی مثل او می‌شود آموخت و ریزرفتارهایش را از نزدیک مطالعه کرد؛ با اندیشه حرفه‌یی می‌توان به تفاوت رسید و در بازه زمان «متفاوت» شد.
شنبه 28 آبان 90

پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۰

آداب احترام





تمرین آداب احترام با کی‌روش
درس‌هایی که اگر بیاموزیم!
رامتین جباری                         

وقتی می‌گوید: «اگر در مسائلی مثل رزرو هتل، بلیط هواپیما اشتباه شود ممکن است اتفاقات بدی بیفتد. باید تجهیزات درستی داشته باشیم. کوچک‌ترین جزئیات می‌تواند تفاوت‌های بزرگی را ایجاد کند.» برای «مدیران» ما درس دارد. وقتی می‌گوید: «اگر مربیان باشگاه‌ها کاری با من دارند، موبایل من همیشه باز است، حرف‌شان را به رسانه‌های عمومی نگویند.» برای «مربیان» ما درس دارد. وقتی می‌گوید: «اگر فکر کنیم کار صعودمان به جام‌جهانی تمام شده، مطمئن باشید صعود نمی‌کنیم.» برای «بازیکنان» ما درس دارد و وقتی پیش از ترک تهران و سفر یک هفته‌یی به منامه و جاکارتا، بدون برنامه‌ریزی قبلی، با خبرنگاران مصاحبه نمی‌کند، به ما «اصحاب رسانه» درس می‌دهد.

مصاحبه‌های پیش و پس از مسابقه‌اش «لذت بخش» است. برای ما تازگی دارد. به‌اندازه، حرفه‌یی و متفاوت حرف می‌زند که کلاس درسی است برای برخی مربیان ایرانی تا فلسفه این گونه گفت‌و گوها را یاد بگیرند. کارلوس کی‌روش، پس از تساوی با بحرین در منامه می‌گوید: «برای زدن گل تساوی با سختی‌های زیادی مواجه بودیم و بازیکنان فرصت‌های خوب زیادی را از دست دادند. تساوی عادلانه بود.» او نه حریف را کوچک می‌کند، نه برای بزرگ جلوه دادن مساوی خارج از خانه در دقیقه 3+90، حرف‌های پر سر و صدا می‌زند و تنها دلیل «غیرفوتبالی»‌اش به زعم ما برای از دست دادن دو امتیاز، یک نکته است؛ «بازیکنانم تحت تاثیر برد پر گل بازی رفت، برای تیم بحرین احترام قائل نشدند.»!
رمزگشایی واژگان «احترام» برای درک کلام کی‌روش، به فاصله پنج روز و پس از بازی برابر اندونزی است؛ «سه گل نیمه اول نتیجه احترام به حریف و گلی که خوردیم نتیجه دست کم گرفتن حریف بود.» بنابراین وقتی کارلوس از «احترام» می‌گوید یعنی «متعهد ماندن به تفکر حرفه‌یی»، «احترام به فلسفه فوتبال» و اینکه صرف‌نظر از توان حریف مقابل، «متمرکز» ماندن!
کی‌روش می‌گوید: «از مسابقه با اندونزی یک درس خوب گرفتیم، درسی که برای مرحله بعدی ما خوب است؛ باید همیشه رو به جلو حرکت کنیم و تمرکزمان را از دست ندهیم.» کارلوس ادامه می‌دهد: «باید به حریف، هر تیمی که هست، احترام بگذاریم. تا زمانی که به اندونزی احترام گذاشتیم و تمرکزمان را از دست ندادیم، 3 گل زدیم.»
حالا روشن می‌شود که «احترام»، اتفاقاً دلیلی کاملاً «فوتبالی» برای از دست دادن دو امتیاز منامه یا خوردن یک گل در جاکارتا است و مبارزه با عادت غلطی است که تیم‌های ایرانی پس از گل برتری «بی‌انگیزه» می‌شوند و مربیانی که می‌ترسند!
احترام به حریف با تفسیری که کی‌روش ارائه می‌دهد، حلقه اتصال اما مفقوده ی زنجیره ی موفقیت‌هایی است که همیشه سر بزنگاه! پاره شده است؛ پس از بازی با اندونزی، بخش فارسی سایت گل به موقع می‌نویسد؛ «حتی تیم برانکو هم در مرحله اول مقدماتی جام‌جهانی 2006 تا دقیقه 93 مقابل قطر در خطر حذف قرار داشت.» تیم برانکو و جام‌جهانی 2006 در حافظه تاریخی فوتبال ایران، نشانه صعود بی‌دردسر به جام‌جهانی است، اما همین صعود بی‌دردسر، در همین مرحله پیش‌مقدماتی، رنگ و بوی «حماسه» به خود گرفت و تا عزم ملی جزم نشد و طومارهایی که برای اضافه‌شدن خداداد به تیم‌ملی امضاء شد! و سفرهای شخصی دادکان به آلمان و رایزنی با وحید هاشمیان برای آشتی با پیراهن ملی اتفاق نیفتاد! راه صعود به مرحله دوم هموار نشد، که بی‌تردید علتش همین نداشتن «احترام» به اندازه کافی، برای حریفان، سطح مسابقات و مرحله پیش‌مقدماتی نزد مسئولان فدراسیون، کادرفنی تیم‌ملی و به تبع آن بازیکنان ایران بود!
با تساوی بحرین برابر قطر، صعود ایران قطعی و دیدار خانگی چهارشنبه 10 اسفند مقابل قطر، از حالا تشریفاتی شد. تیم‌ملی با کارلوس در راه رسیدن به برزیل 2014، یک مرحله بالا رفت. فرهنگ «حرفه‎یی-ورزشی»، کلاس برخورد با رسانه، سبک دیالوگ‌های ورزشی، کاراکتر و اندازه‌های جایگاه «سرمربی تیم‌ملی ایران» هم، یک مرحله به استانداردهای روز نزدیک‌تر شد. «اینکه بخواهیم به برد شش بر صفر مقابل بحرین یا چهار بر یک مقابل اندونزی فکر کنیم، صحیح نیست، بازی‌های گذشته تمام شد.»، کی‌روش می‌گوید.
{پی‌نوشت} چه خوب، اگر «تلویزیون» ایران هم، احترام به مخاطب را بیاموزد و یک مسابقه «ملی» را، بدون خرید «حق پخش»، از شبکه‌یی عربی روی آنتن سراسری نفرستد. بازی ایران با اندونزی به انضمام صدای گزارشگر عرب، پشت صدای عادل و عکس کوچکی از توپ فوتبال در چمن و آسمان آفتابی، بجای لوگوی شبکه عربی، توهین به شعور مخاطبی بود که «رسانه ملی»‌اش از ثروتمندترین رسانه‌های دنیاست.
پنج‌شنبه 26 آبان 90

شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۰

با کی‌روش برنده‌ایم



رامتین جباری

هیچ چیز بد مزه‌تر از باخت به بحرین نمی‌توانست همه شیرینی گل‌های دیدار رفت را تلخ کند، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. حتی وقتی جواد خیابانی که معمولاً در بازی‌های اینچنینی با امیدهای واهی آزاردهنده است، با چرخشی 180 درجه‌یی، قبل از شروع وقت‌های اضافه، باخت را اعلام کرد، هیچ ایرانی اهل فوتبالی دوست نداشت ماه عسل تیم‌ملی با کی‌روش، پایانش شهر «طلسم شده» منامه باشد. بحرین که از یکی و نصفی فرصت گل، به تک گل خود رسید، آغاز «جنگ اعصاب» قدیمی بود که برای‌مان عذاب‌آور و لج‌درآر بود و این حسِ به «خنث خوردن» در جزیره کوچک بحرین، که بدتر از هر باختی در یک مسابقه فوتبال است!
شکی نیست که تیم‌ملی با کی‌روش هم، روزهای بد خواهد داشت و روزهای خیلی بد! که این قانون فوتبال است؛ شب بازی با بحرین هم، آن تیم‌ملی شب «جشنواره گل» نبودیم، جای خالی «خسرو حیدری» حس شد، حسین ماهینی آنی نبود که فکر می‌کردیم، پولادی برای شرکت در برنامه‌های تهاجمی دودل بود، نکونام انگار هنوز از باخت پر گل اوساسونا به رئال‌مادرید مایوس بود، آندو با مجتبی کمی غریبه شده بود و ذهن غلامرضا رضایی نیمه اول جایی بیرون از زمین بازی جا مانده بود، حتی ایرادهایی به چیدمان و تعویض‌های کی‌روش وارد بود؛ شاید اگر میداودی سهم بیشتری از دقایق بازی داشت، دروازه بحرین قابل دسترس‌تر می‌شد و یکی دو اشتباه دیگر که دست به دست هم داد تا جمعه‌شب، شب «تیم‌ملی ایران» نباشد، اما همین شبِ «بدقلق» آنقدر قدرت نداشت که «تیمِ کی‌روش» را زمین‌گیر کند!
اگر به جای تیم‌ملی، می‌نویسم «تیمِ کی‌روش» به این خاطر است که حافظه تاریخی، از مواقعی اینچنینی -همانطور که گزارشگر همیشه خوشحال! حتی پیش از سوت پایان، رای به «باخت» تیم‌ملی داده بود- گواهی می‌دهد تیم ایران بدون کی‌روش، باید بازنده میدان منامه می‌شد و ساق‌های بازیکنان ایران، مسحور جو ورزشگاه منامه، به خاطره بد دیگری رضایت می‌داد؛ ولی شخصیتی که از تفکر «کارلوس کی‌روش» به تیم‌ملی، در حال القا شدن است و این فرآیندی که هنوز در اولین مراحل اجراست، اجازه تن دادن به باخت بد دیگری را در جزیره کوچک بحرین نداد!
حرف‌آخر؛ اینکه حتی باخت در بدترین شرایط احساسی، نباید ما را از «کی‌روش» دلسرد کند، کارلوس نمونه قابل لمس «رایکوف» پیش از انقلاب است که می‌تواند نسلی طلایی را برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران حک کند، بودن او با ما، مثل بردن لاتاری است؛ پس پای حتی اشتباهات «کی‌روش» بایستیم! که با او برنده‌ایم.
یک‌شنبه 22 آبان 90

چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۰

فردا روشن است





دور آسیا در پنج روز
با کی‌روش فردا روشن است
رامتین جباری                         

برای بدرقه کی‌روش و تیمش، از آسمان پائیزی تهران برف نوبرانه بارید تا پایتخت با رنگ پیراهن تیم‌ملی «یک‌رنگ» شود. حالا تیم‌ایران با کارلوس، از نزدیکی‌های صفر درجه سانتیگراد تهران به منامه‌یی می‌رود که وب‌سایت‌های هواشناسی دمایش را برای روز بازی تا 26درجه سانتیگراد و آسمانش را آفتابی پیش‌بینی کرده‌اند، پس سفر به کرانه‌های جنوبی «خلیج‌فارس» مطبوع‌تر از همیشه است. بازی با بحرین، تماماً به پای تفکر «کی‌روش» نوشته می‌شود، مردی که در پنجمین ماه کاریش در ایران، بیش از گذشته با جنس حریفان آسیایی آشنا شده و مختصات ذهنی فوتبال را با «ایران» با اندازه‌های دقیق‌تری ترسیم می‌کند. او برای آسمان ابری‌مان، خورشید منامه و باله رامایانا را از جنوب‌شرقی قاره کهن، سوغات می‌آورد.

تنها دلخوشی امروز فوتبال ایران، مهمترین آن هم هست و این فقط! از به ندرت خوش شانسی‌های جمعی ما و بی اغراق به واسطه حضور «کارلوس کی‌روش» است که با وجود نامتناجس بودنش با «فوتبال ایرانی»، تنها دلیل همچنان دل‌بسته ماندن به همین «فوتبال ایرانی» است.
فردا و سه‌شنبه آینده، 20 و 24 آبان، در فاصله پنج روز، تیم‌ملی در دو بازی خارج از خانه، غرب تا جنوب‌شرق آسیا را سفر می‌کند تا پس از مصاف با «بحرین» و «اندونزی»، صعودش از گروه پیش‌مقدماتی E آسیا مسجل شود، که پایان این مرحله، آغاز یک راه دشوار و طولانی است برای کسب سهمیه جام‌جهانی2014 که با کارلو شیرین و دوست‌داشتنی به نظر می‌آید.
 x x x
وقتی «علی کریمی» با همه سابقه‌یی که از او داریم می‌گوید: «کی‌روش بخواهد می‌مانم، نخواهد می‌روم.» روشن‌ترین شناسه برای تیمی است که گمشده‌اش را پس از سال‌ها، به مرور پیدا می‌کند و اگر در حال طی کردن پروسه «مربی محور»شدن است، حول محوری «سزاوار» شکل می‌گیرد؛ آنچه که در همه سال‌هایی که رفت، از تیم‌ملی دریغ شد! روزگاری تیم‌ملی نه «بازیکن محور»، که زیر سلطه «سالار»بازیکن‌هایی بود که نتیجه‌اش چند دستگی‌های پیدا و پنهانی شد که به عنوان نمونه همین «علی کریمی» حاضر نمی‌شد کنار بعضی از همبازیانش حتی در فِرست‌کلاس هواپیما بنشیند! زمانی هم که به راه «مربی محوری» رفت، به دام «خرد جمعی» افتاد که با راهبری مهندس مصطفوی، از بین دو گزینه «مجید جلالی» و «قلعه‌نویی»، به جبران معرفت امیر «که در همه سال‌های خانهنشینی هفته‌یی یکبار تلفنی با من در تماس بود اما جلالی هیچوقت حالی از من نپرسید» به ژنرالی سپرده‌شد [او مدتی است از احوال دکتر دادکان هم غافل نیست] که در اولین جلسه تمرین تیم‌ملی، برای اعلام علنی محوریت مربی! از بازیکنان ملی می‌خواست پس از یک ضربه سر و چند روپایی، توپ را به پشت، با اندامی حدفاصل کمر و پاها، استپ کنند! و این همه تفسیری بود که از «مربی محوری» می‎شد.
در گام آخر هم «افشین قطبی» به سبب حضور ردپای دلال‌های بین‌المللی! هرگز موفق به همراه کردن همه حس‌عمومی برای تیم‌ملی نشد، هرچند که برای این قواره کوچک نیز بود، و حلقه میانی این دو نفر «علی دایی»، که با همه کاریزمایی که داشت، هنوز هم از کمبود دانش فنی رنج می‌بَرد و با تیم باشگاهی‌اش پایین‌های جدول دست و پا می‌زند، «پتانسیل» بی‌همتایی که برای تیم‌ملی زود خرج شد و هنوز هم اندازه‌های خودش را خوب نمی‌داند!
این پاره‌یی از کمترین دلایلی است که دخیل بستن به اسباب حضور «کی‌روش» را توجیه می کند.
 x x x
هفته پیش رو اگرچه برای تیم‌ملی و کادرفنی‌اش، هفته آسانی نیست اما وقوع یک اتفاق حتمی است؛ جو فوتبال‌ملی ما را فراخواهد گرفت و همین که تنه‌مان به تنه تیمی می‌خورد که تفکری حرفه‌یی را بالای سر دارد، برای روح زخم‌خورده این‌روزهای فوتبال ما، مرهمِ خوبی است. تیمی که امروز برای دوست‌داشتنش، بهانه‌هامان دیگر از نوع «مجیدی» یا «کریمی» نیست. تیم‌ملی را دوست داریم چرا که احساس تیمی - «ملی» - را پس از سال‌ها دوباره زنده کرده است.
 x x x
آداب فوتبال مثل زندگی «ساده» است، ولی ما عادت داریم و بیشتر اصرار داریم از هر پدیده‌یی، یک مشکل بزرگ، بغرنج و حل‌نشدنی بسازیم، از فوتبال هم.
«کی‌روش» و بازیکنانش که انگار با پیراهن ملی از سیاره دیگری می‌آیند و از شیوه بازی تا کردار و رفتارشان، با بازی‌های باشگاهی متفاوت است، تمرینی است برای «ما» که درک ساده‌تری را از فوتبال تمرین کنیم و رسم «لذت‌بردن» از فوتبال ایرانی را یاد بگیریم.

پنج‌شنبه 19 آبان 90

پنجشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۰

قبیله یک‌نفره





تکرار کابوس استیل‌آذین برای قبیله یک‌نفره
رامتین جباری                         

حالا تیم چهاردهم لیگ‌آزادگان [قعرنشین‌مطلق گروه‌الف]، بازی با پرسپولیس را در استادیوم آزادی به وقت‌اضافه می‌کشاند تا این مرگ تدریجی «پرسپولیس با استیلی» وارد فاز تازه‌یی شود. هر مساوی یا باخت، شاید قلمرو حکمرانی پروین را بیشتر کند تا روزی که حمید هم از پرسپولیس رانده شود! با این‌حال «پرسپولیس استیلی» برنده نخستین دیدار جام‌حذفی بود، جامی که فتح دوگانه‌اش تنها نقطه مثبت کارنامه «پرسپولیس دایی» است. آیا حمید هم فرصت می‌کند تا راه موفقیت را از جاده میان‌بر «حذفی» طی کند؟ یک اصل در پرسپولیس مسلم است؛ هیچ‌کس -از کاشانی و دایی و باقی! تا پروین و استیلی و دیگران!- جز برای خودش و منافعش «دغدغه»‌یی نداشته، ندارد و هرگز نخواهد داشت.

شبی که اخبارورزشی اسامی هیات‌مدیره را اعلام کرد، با خبر بازگشت پروین، کریمی [که اگر فکرش مشغول شود، از چهره‌اش پیداست] ابروهایش گره خورد. حواشی انبوه این روزهای پرسپولیس، جایی برای نمود بیشتر تبعات این رویارویی دوباره نداشت. شروع ناامیدکننده پرسپولیس، جای متن را با حاشیه عوض کرده بود تا باردیگر روز و شب کریمی میزبان کابوس استیل‌آذین باشد که با اضافه‌شدن پروین، تکمیل شد! برخورد این‌بار کریمی با پروین، در نامناسب‌ترین مقطع ممکن روی داد. زندگی به شدت بحرانی پرسپولیس و کاپیتان که به‌مرور شمایل یک ناجی را میانه میدان طراحی می‌کرد؛ گل می‌زد، دریبل می‌کرد، پاس گل می‌داد و به تنهایی ظرفیت تحمل هواداران را بالا می‌برد ولی با اولین حکم «وزارت ورزش» با اعصابش بازی شد. او که در بازگشت از شالکه با الگوبرداری از «رائول» پرانگیزه‌تر از جوانی‌اش تمرین می‌کرد، حالا ماموریتی که خودش برای نجات پرسپولیس تعریف کرده بود، زیر سایه تقابل دوباره با پروین بی‌اثر شد و در چنین شرایطی با اعصابی ناراحت، بی‌حوصله هم می‌شود تا خیلی زود خبر اختلافش با پروین رسانه‌یی شود و به‌رغم انکار رسمی پروین، استیلی و دیگران، کریمی روی وضعیت «نه تایید، نه تکذیب» بماند! عدم آرامش هشت یعنی ایستادن روی گسل زلزله که تا روز حادثه ویرانگر هشت ریشتری، پنهان است!
×××××
شاهین‌بوشهر با جنجالی‌ترین اسپانسر تاریخ فوتبال ایران، چک مبلغ درشتی را برای پروین فرستاد تا حکم «مشاورفنی» رسمی شود که با گفتن «این بچه [قلعه‌نویی] هفتصدتا می‌گیره، من اینو بگیرم!؟» رقم چک دوبرابر شد. در راستای مشورت‌های فنی، «درخشان» را مشروط! پیشنهاد داد تا با جذب پانصدمیلیونی «مَمَدمون»، او مربی شاهینی‌ها شود! علی‌پروین در آغاز پنجمین دهه حضور حرفه‌یی در فوتبال، باورکرد گِره تازه‌یی با پرسپولیس ندارد و مسیر مشابه‌سازی‌ها، از آذربایجان تا استیل‌آذین هم مقصدش همیشه به ترکستان است. برای همین، فصل‌یازدهم را از بندر استراتژیک بوشهر شروع کرد. پروین که معتقد بود مدیرفنی «کشک» است، حتی اگر هنوز هم به همین باور باشد، این نکته را هم فهمیده که تجارت کشک پرسود است؛ در چارت‌سازمانی فوتبال‌ایران، سرمربی مسئول اول و آخر شکست است چرا که به ظاهر استقلال! دارد و وقتِ بردن، این بوی خوش مشاوره‌های کشکی است که به مشام می‌آید! و ادامه داستان تا آن بخشی از حواشی شاهین که با تحولات اخیر پرسپولیس برخورد می‌کند؛ درخشان با چراغ سبزی که تلویحاً از سوی گروه منتسب به پروین روشن شد، از جنوب ایران به پایتخت برگشت تا شیوه مدیریت راهبردی را از نزدیک رصد کند که در تازه‌ترین گام، پنجعلی را از پرسپولیس دور کرد تا تعداد مخالفان حمید از نوع درخشان یکی کمتر شود!
جنجال‌های علی‌کریمی، خاص، با برند انحصاری و کپی‌رایت «علی‌کریمی» است. باید از جنس او باشی تا وقتی درباره موفقیت‌های دوران بازی دایی می‌گویی «خدا بغلش کرده»، این جمله‌ات برای همیشه در تاریخ روزنامه‌نگاری ورزشی ایران ثبت شود، یا وقتی ساک پزشک تیم‌ملی را در جام‌جهانی2006 شوت می‌کنی، هنوز محبوب بمانی یا چندین و چند جای پای دیگر که هر کدام‌شان فقط از یکی مثل علی‌کریمی، وقتی عصبی شود! برمی‌آید. علی‌کریمی یک «قبیله یک نفره» است، پس آئین مخصوص به خود را دارد. بنابراین برای اینکه با «علی‌کریمی» دچار سوءتفاهم نشوی، اول باید این آداب و شیوه رفتاری را به خوبی بشناسی؛ فوتبالیستی که هرچقدر هم جنجال به پا کند، باز وقتی می‌خواهی لقب «یاغی» را به او بچسبانی، دلت نمی‌آید او را در گروه سایر بازیکنانی جا دهی که «یاغی» نامیده می‌شوند. حتی وقتی دریبل‌های ویرانگرش را در روزهای اوج آمادگی می‌بینی، باز دستت نمی‌رود اسمی یا چیزی، پسوند این اسم و فامیلی کنی که اگرچه از نام‌ها و اسم فامیل‌های رایج ایرانی است، اما این ترکیب «علی» با «‌کریمی» خاص است! آن‌قدر خاص که «علی‌پروین» راه‌های زندگی مسالمت‌آمیز را با او، طی همه این سال‌ها مرور کرده‌است‌؛ برای همین برخورد از نوعِ نزدیک دوباره این هشت دوست‌داشتنی ناآرام اما خاموش با هفت تاریخ پرسپولیس، از همیشه «خاص‌«تر است!
پنج‌شنبه 5 آبان 90