شنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۹

از 6 تا 90 به اضافه ی یک

زیر یکی از پست های فیسبوک ام، از دوستی عزیز و گرامی کامنتی گرفتم به شرح زیر 

اینبار خدایان نبودند وقتی محمد مایلی کهن گفت " خدایان شما را قهرمان کردند " .حبیب کاشانی جواب داد که اینجا یونان یا روم نیست که خدایان باشند . منظور مایلی کهن خدایان روم و یونان نبود بلکه منظور ایشان لطف فدراسیون ،و دست اندر کاران آنزمان فو...تبال ایران که خود را بالاتر از همه میدانستند بود . 


اما کاشانی گفت که مایلی کهن آدم دینداری است و حرف او را طوری دیگر نشان داد . کاشانی گفته بود که به لطف خداوند قهرمان شدند .یعنی اگر خداوند نمیخواستند قهرمان نمیشدند .گویا امروز خداوند با تاجیها(استقلال) بود . شاید پرسپولیس و کاشانی دیگر مورد لطف خداوند نیستند و باید بیشتر از پیش تمرین کنند و تاکتیک جدید پیشه کنند و مراقب فرهاد باشند.
...
که بهانه ای شد برای این چند خط
این چند خط در جواب به این کامنت نیست، چراکه منظور کامنت آنچه که من به آن پاسخ می دهم نبوده است! صرفاً بهانه ایی شد..

باور نمی کنم کسی از اهالی فوتبال و فوتبالی ها باشد و باور داشته باشد به تعیین نتیجه! تعیین نتیجه با تبانی دوتاست!! تبانی در هر مسابقه ای ممکن است به شرطی که بازیکنان یا تعدادی از آنها توجیه باشند! اما توهم تعیین نتیجه برای دو تیمی که با همه ی وجود به مصاف یکدیگر میروند توهمی ست دایی جان ناپلئونی! اگر منظور از خدایان و لطف امروزشان به تاجیها توهماتی ازین دست است!! شاید تنور غیرفوتبالی ها را داغ کند ولی چنین ادعایی از طرف اهالی فوتبال، مرگ حقیقت فوتبال است!!
اگر همه ی این توهم بخاطر گل نپذیرفته شده ی دقیقه ی 6 پرسپولیس است یادآوری چند نکنه ضروری ست:

1. از روی تصاویر تلویزیونی، به این خاطرکه زاویه دوربین دقیقاً با حالت و زاویه ضربه زدن رضایی در یک خط است، زمان ضربه را دقیقاً نمی توان مشخص کرد. 

2. حضور نوری،زننده ی گل مردود، پشت خط دفاعی استقلال و برگشت او به خارج از خط آفساید و هم زمانی اش با هنگام ضربه زدن رضایی به توپ آنقدر سریع اتفاق میفتد که از روی تصاویر با توجه به زاویه ثابتش نمی توان قضاوت تلویزیونی کرد.  


3. از روی همین تصاویر تلویزیونی به خوبی مشخص است که کمک داور دقیقاً روی خط آفساید است و اگر از اهالی فوتبال و فوتبالی ها باشیم، بی غرض و بی مرض، باید گفت که بهترین شخص برای تصمیم آفساید همان کمک داور است. 

4. فوتبال و قضاوتِ درستی یا نادرستی آفسایدش، تنیس یا والیبال نیست که از روی عکس صحنه بازخوانی شود، آنهم درجایی که حتی دوباره خوانی صحنه از روی فیلم بازی بسیار سخت است، اگر به آفساید و قوانین آن آشنایی داشته باشیم البته!!
کاری که برخی از سایت ها و وبلاگ های نسبتاً محترم و ایضاً معتبر انجام دادند و با قضاوت از روی عکس و کشیدن خط آفساید، رای به صحیح بودن گل پرسپولیس دادند.  

5. با فرض صحیح بودن گل نوری حتی! نمی توان به دربی 69 انگِ تعیین نتیجه زد! چرا که بسیار ساده لوحانه است که برای در اوردن یک بازی از پیش تعیین شده گل دقیقه ی 6 را نپذیرفت.. گلی که با توجه به زمان زده شدنش، باور هر آنچه را که قرار بود مدیریت شود، آسانتر میکرد. 

6. وقتی کسی از اهالی فوتبال باور نداشته باشد که اشتباهات داوری بخشی از ماهیت فوتبال است نتیجه همانی ست که روز به روز بر عده ی آنهایی که به نام فوتبال به دکان شان رونق میدهند بیشتر می شود، فراموش نکنیم که در یکی از همین دربی ها، دی ماه 1374، گل مهدی پاشازاده با ضربه سر و درحالی که برای قضاوت نیاز به هیچ فیلم و عکسی نبود آفساید گرفته شد. گلی که به اذعان هواداران دو آتشه ی پرسپولیس نیز کاملاً سالم بود.


7. نمونه مهمی از اشتباهات اخیر داوران در فوتبال، جام جهانی 2010 و دیدار آلمان - انگلیس است و گلی که پذیرفته نشد!! مطبوعات انگلیس و خبرنگاران ورزشی اش در دنیا به زرد بودن و زردنویسی شهره اند ولی درچنین میدان پراهمیتی حتی!! کسی جز به فوتبال نپرداخت و به توهماتی خارج از دنیای فوتبال دامن نزد!!

تاصبح فردا می شود دلیل و برهان آورد و تاصبح فردا میشود آنها را رد کرد. بازخوانی صحنه ی آفساید و بحث و جدل روی آن، بخشی از فوتبالی ست که در نود دقیقه تمام نمی شود و همچنان ادامه دارد! و این همان جذابیت فوتبال است. اصلاً انچه که دربی را از سایر مسابقات متمایز کرده همین کری های بین طرفداران است!

اینکه من استقلالی از گل دقیقه ی 91 فرهاد می گویم و تو پرسپولیسی از گل دقیقه ی 6، برای ما دوستداران فوتبال شیرین و خواستنی است ولی جای تاسف بسیار است برای کسی یا کسانی که ازین دریای پاک احساسات هواداران دو تیم، پی گل آلودکردن آبگیری هستند به قصد صید ماهی!!

ایکاش نتیجه ی دربی 69 با تمام اتفاقاتش از گل مردود تا مقبول، به عکس بود تا این چند خط برحسب آبی بودن من گذاشته نشود.من، با همه ی وجودم، استقلال را دوست دارم و از بردن دربی 69 تاهمیشه خوشحالم و اینجا هم یک روزنامه ی بی طرف و رسانه ی عمومی نیست که نخواهم احساسم را آزادانه بیان کنم اما آنچه بالاترین اهمیت دارد ماهیت و روح فوتبال است و من باور نمی کنم که دربی 69 پاک نباشد. دربی 69 پاک است گو اینکه شاید با اشتباه داوری همراه باشد.
شنبه 24 مهر 1389/ رونبی، سوئد 

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

«ایران – برزیل»! قلب های ناآرام

«ایران – برزیل»! آنهایی که در سی سال اخیر، دستی در نشریه و روزنامه و روزنامه خوانی دارند، چنین ترکیبی از دو نام «ایران» و «برزیل» را تنها در سری کاریکاتورهای داستانی شوتنامه ی جواد علیزاده بیاد می آورند. جایی که این کاریکاتوریست بزرگ کشورمان، برزیل را با تمام ستارگانش به پیکار با تیم ملی ایران فرستاد و صفحات جذاب، دیدنی و بسیار خواندنی را برای فوتبالی های آنروزها رقم زد. هنوز تصویر دکتر سوکراتس را از آن کاریکتورهای دیدنی، زنده و روشن در ذهن دارم و لمس خیالی شیرین در واقعیت دنیای کاریکاتورها!

«ایران – برزیل»! شاید آرزوی خیلی از فوتبالی های ایران بود، و شاید هنوز حسرت زنده ای باشد! شبی که گروه های جام جهانی 2010 قرعه کشی شد و کره شمالی با برزیل سر از یک گروه درآوردند. آه بلندی که آن شب کشیدیم، که اگر بجای کره به آفریقای جنوبی می رفتیم، «ایران – برزیل»! رنگ واقعیت می گرفت.

امروز اما «ایران – برزیل» یک واقعیت است. پنجشنبه 15 مهر 1389، ابوظبی امارات!



این زمان و مکان می گوید که این دیدار از دنیای خیال بیرون آمده و پا روی زمین فوتبال گذاشته. اما چرا آنطور که باید به وجد نیامدیم؟! حتی فوتبالی هایی هم که تا دیروز برای بازی با تیم های پرآوازه رویابافی می کردند قلبشان به طپش نیفتاد!! و انگار که نه انگار..

بی شک آلوده شدن فوتبال به دنیای ناجوانمردانه ی غیر ورزشی اش بیش از هر چیز دیگری درین دلزدگی نقش داشته، تاجایی که در این میان، دیدار «ایران – برزیل» بیشتر شبیه شده ست به مسابقه ی طناب کشی بین گروه هایی از داخل که همه چیز را از دریچه ی مثبت یا منفی! سفید یا سیاه! چپ یا راست! می بینند و «ایران – برزیل» را نردبانی برای بالارفتن و یا چماقی برای کوبیدن برسر دیگران یافته اند.

حرفی نیست که فوتبال امروز دنیا یعنی سیاست، تجارت و اقتصاد. یعنی آژانس های تبلیغاتی، اسپانسر و قدرت رسانه ای! و این همه یعنی دستانی که در پشت پرده باید هم پیمان شوند برای منافعی که گاه مشترک است و گاه به نظر می آید که مشترک است.



«ایران – برزیل» نیز از این قاعده مستثنی نیست که اگر بود، می شد همان کاریکاتورهای جواد علیزاده!

جای افسوس است که به چشم می بینیم بسیاری ازین مسابقه بهره برداری شخصی، گروهی و سیاسی می کنند و این طمع انحصارطلبی را به همه چیز حتی فوتبال و یک مسابقه ی دوستانه نیز تعمیم می دهند! اما این واقعیت تلخ نباید به آنچه که روح فوتبال است آسیب وارد کند و اگر هستند گروهی، که بی شک هستند، و عاشقانه فوتبال را برای فوتبال می خواهند، بایستی بین آنچه «به اسمِ فوتبال» انجام میشود و «فوتبال» مرزی قائل شوند، روشن و روشن گر!

«ایران – برزیل»! به دل من هم ننشست! من نیز درد چماقی را که از آن ساختند بر سرم حس کردم! طناب منفعت طلبی که به این سو یا آن سو کشیده می شود، به دور پای من هم پیچید! به من هم برخورد که چرا این همه قصه و افسانه برای اش ساخته اند و می سازند!

ولی..

من نود دقیقه ی «ایران – برزیل»ِ فردا 15 مهر را عاشقانه دوست دارم و از قلبم می خواهم که برایش به تپش بیفتد.