برای شب بیداری مان دیگر شراب خیال نیاور که می خواهم با اشک چشمان تو وضو سازم. دو رکعت نماز تمنا بر سجاده ی نگاه تو آغاز یقین این می گساری بی شراب است. سرسپردگی به محراب تو فارغ از باده و جام می است و بی نیاز شمع که خیره شدن به چشمان ات معراج من است برای دیدار با خدایی که تویی.
۱ نظر:
بی نیاز از هر چیز
بی نیاز از واژه هم حتی
تنها مرا به محراب خود پذیرا شو
که حکایت دستانم
وقتی که با سرانگشتان تو پیوند می خورد
حکایت ریشه و جوانه است
بگذار تا سحر
قامت ببندم
بر سجاده ای رو به محراب آسمان
که هر رکعت نمازم
تکرار خاطره حضور است
بی نیاز از می ، بی نیاز از جام
ارسال یک نظر