شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۸

مرگِ سایه ها

پچ پچِ سایه ها را می شنوی؟
و صدای مرگ را
که درمانده
جان می دهد،
به پای هستی
آن گاه که سیم های خار دار
بر حاشیه ی راه
جوانه می زنند،
دور تا دورِ خط های قرمز.
می بینی؟
نسیم
از آن سوی آرزو
جای سیلی را نوازش می کند
و سایه ها
در پسِ مطلقِ تاریکی
بی صدا
می میرند.
و پچ پچ
که در هیهاهو
گم می شود.

هیچ نظری موجود نیست: