یکشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۸

حبسِ حق

هراسِ انسان از انسان و شرمِ بی نهایت خاک از این سرشتِ سیاه. سقوطِ تمدن و مرگِ ایمان به پای مدعیانی پوچ که در وصفِ شان واژه در گریز است. حبسِ حق به دستِ قومِ تباهی..
رکعت، رکعت، نمازِ وحشت به محرابِ خونبار
و خدایی که هنوز هم خواب است.

۱ نظر:

نازلی گفت...

خدای من بیدار است
دیشب در آغوشش خسبیدم
خوابش نبرد
بیدار بود
پا به پای من بد مستی کرد
و صبح
باز هم بیدار بود