چهارستون در فرنگ
. . . یادداشتهای رامتینجباری
سهشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸
اشکِ خدا
آفتاب بود،
بغضِ خدا اما
باز شد.
اشک هایش آرام آرام
روی گونه ی زمین
و من
محصورِ نور و گریه،
دل سوزی کردم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر