شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۱

پارادوکس


فوتبال؛ پارادوکس محض

رامتین جباری
یک - خوددرگیری بدترین شکل درگیری است؛ ماجرای پیراهن آبی فرهاد مجیدی و نشان دادن چهار انگشتش به استادیوم صدهزار نفره طرفدار پرسپولیس در روزی که سر دیگر داستان استقلال نبود همه جور کنش و واکنش را در پی داشت. و من هم، که همیشه همه سعی‌ام در مجزا دیدن فوتبال از هر پدیده‌یی، اعم از گرایش‌های سیاسی، قومی نژادی و باقی تسویه حساب‌های غیر ورزشی و گاه ضد ورزشی است، پیراهن آبی فرهاد را از دریچه تقابل ایران و قطر دیدم و ناخودآگاه آلرژی عربی را به زمین فوتبال ربط دادم و نوشتم فرهاد دعوای خانگی را به نفع غریبه‌ها بیرون از خانه برد و کری برای پرسپولیسی که حریفش الغرافه بود مثل زدن سیلی به گوش برادر است به خاطر خوشایند پسر لوس همسایه! و باقی حرف‌ها که در اعتماد پنج‌شنبه چاپ شد، اما خودم از آن بخشی که به دعوای فارس و عرب در زمین فوتبال دامن می‌زند از خودم [حتی حین نوشتن] عصبانی بودم و هستم!
دو- زمین فوتبال جای مسابقه و مبارزه است اما به زبان خودش، قوانینش همه جای دنیا یکی است و تنها پدیده موجود در جهان است که از ناکجاآباد تا هر کجاهای دیگر را هر زمان که اراده کند نود دقیقه میخکوب می‌کند. فوتبال سیاست‌مدارهای آنچنانی را موش و نامدارترین سلبریتی‌های دنیا را برای محبوب‌تر شدن به سکوهای استادیوم‌های فوتبال جذب می‌کند. فوتبال پر مخاطب‌ترین رسانه دنیاست که حرفش را در گسترده‌ترین سطح ممکن به کرسی می‌نشاند و به سادگی از برابری، عدالت، و عدم وجود هر دوی آن می‌گوید! فوتبال به ما یاد می‌دهد در دنیای نابرابر برای رسیدن به برابری باید از جان مایه گذاشت، برقراری عدالت در دنیای نامتعادل غیرممکن است، قضاوت کاری فرا انسانی است که در بهترین شکل ممکن هم بدون اشکال نخواهد نبود، زندگی الزاماً به نیروی قوی‌تر تعلق ندارد، گاهی با یک گل غیر قانونی می‌شود به یک برد قانونی رسید و زمان هرگز برای تصحیح اشتباه‌ به عقب برنمی‌گردد. 
سه - اینکه فوتبال عین زندگی است یا چیزی فراتر از آن، موضوع مورد مناقشه فلاسفه فوتبال است اما آنچه مسلم است فوتبال از زندگی مجزا نیست؛ پس اگر در زندگی روزمره مرزی پر رنگ بین تفاوت‌های قومی نژادی می‌کشی، استراتژیک‌ترین قطعه این مرز دقیقاً می‌افتد روی خط وسط زمین فوتبال!
چهار - فوتبال برای نزدیکی و دوستی آدم‌هاست یا ظرفیتی برای تسویه حساب‌های جا مانده!؟ کدام؟ فوتبال جایی است که آرژانتین انتقام جزایر فالکلند را از بریتانیا بگیرد یا وقتی برای یک عکس یادگاری مختلط، تا ایران و عراق پس از جنگ هشت ساله لبخند مشترک بزنند!؟ هان؟ فوتبال می‌تواند آلمان‌غربی را سیزده سال پس از ساخته شدن دیوار برلین با آلمان‌شرقی روبرو کند و یا 20 سال بعد از انقلاب ایران و قطع روابط دیپلماتیک با آمریکا کاپیتان‌های دو تیم را مقابل چشم میلیاردی کره زمین بیاورد تا با هم دست بدهند و پرچم دو کشور را مبادله کنند!
پنج - فوتبال قدرتمند است، آن قدر قدرتمند که تاریخ از پیش تعیین شده حساس‌ترین نشست‌های سیاسی را در جهان جابه‌جا کند، سیاست را 90 دقیقه تمام سر پا نگه دارد و عدد اعضای رسمی فیفا از تعداد کشورهای عضو سازمان ملل 16 تا بیشتر باشد!
شش - فوتبال یک «پارادوکس محض» است، یک حقیقت تمام‌عیار که با ضد خودش همزیستی وحشتناکی دارد، گاهی غیر ممکن‌ها را به سادگی ممکن می‌کند و گاه از رعایت ساده‌ترین چیزها به سختی وا می‌ماند. «هیچکس نباید آنقدر ثروتمند باشد که دیگری را بخرد یا آن قدر تهیدست که خود را بفروشد. هیچ کس نباید قدرتی بیش از آن قدرتی که قانون به او داده، داشته باشد و آنچه قانون به او داده باید با نیروی طبیعی و روح آنها سازگار باشد. بدون برابری آزادی نیست و اگر هست، پوچ است.» این قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو چقدر برازنده فوتبال است! هر اندازه که زندگی اجتماعی از تعهد به این قرارداد وا مانده، فوتبال سر هر بزنگاهی صدایش در برابر هر نیروی مقاوم به روش خودش بلند می‌شود، جالب نیست!؟
هفت - فرهاد مجیدی سهم مشخصی از خاطره‌های خوب فوتبال دارد. او هم بخشی از همین تناقضی است که از سر تا پای فوتبال، زندگی، و «زندگی با فوتبال» می‌بارد. برای همین فرهاد دوست‌داشتنی است حتی روزی که دوست‌نداشتنی به نظر می‌رسد. اگر بلد بودم فوتبال را جدای از دعوای قدیمی فارس و عرب ببینم، شاید داستان فرهاد یک واکنش ساده در مرز زمین فوتبال تعبیر می‌شد. ضمناً این خاصیت ویژه فوتبال بی حادثه و بی خبر ما هم است که از زیر پیراهن فرهاد، یک جفت پیراهن عثمان و یوسف می‌سازد، به بهانه‌اش قیصریه را به آتش می‌کشد و آغازگر موج جدید رسانه‌یی می‌شود تا همه ما سرگرم شویم!

شنبه 2 اردی‌بهشت 91

هیچ نظری موجود نیست: