پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۱

7


جای بوسه حرف می‌زدی

آهای فرهاد مجیدی!

رامتین جباری

فصلی که پر ستاره‌ترین استقلالِ دهه گذشته را تجربه می‌کرد، وزن فرهاد مجیدی عامل تعادل بین بازیکن‌های تازه وارد و قدیمی‌ها بود. فرهاد در استقلال فراتر از یک بازیکن یا حتی یک کاپیتان ساده بود. شماره هفت آبی یک‌تنه حلقه اتحاد بازیکنان، کادرفنی و مدیریت با هم بود و محبوب سکوها که نامش یک لحظه هم از زبان استقلالی‌ها نمی‌افتاد. نیم‌فصل که شد کاپیتان دلش هوای سواحل جنوبی خلیج فارس را کرد تا منبع تغذیه‌اش از پروژه پارس جنوبی به میدان گنبد شمالی تغییر نام دهد. مجیدی دقیقاً در مقطعی از استقلال رفت که جدایی‌اش به شدت حس شد و آغازگر حواشی ویرانگری بود که تا لرزاندن نیمکت مظلومی هم پیشروی کرد. اشک‌های تیام دلیل اصلی این جدایی عنوان شد که صحت نداشت، در ادامه از اختلاف فرهاد با معاونان فتح‌اله‌زاده گفته شد که مبهم ماند و در آخر مجیدی که در مصاحبه‌یی گفت پس از قهرمانی استقلال در جام‌حذفی همه چیز را می‌گوید که تا هنوز هم نگفته!
مهم نیست روز بازی پرسپولیس ایران با الغرافه قطر چند نفر با دیدن آن پیراهن آبی تن فرهاد دلشان قنج رفت! همه جای دنیا و بین هر گروهی از آدم‌ها هستند کسانی که تا نوک بینی‌شان را هم به زور می‌بینند. روزی که استادیوم آزادی پس از مدت‌ها برای مسابقه یک تیم باشگاهی با یک حریف عربی پر شده بود، فرهاد با دو اخطار پیاپی اخراج شد و حین خروج از زمین مسابقه، زمین بازی را گم کرد! او بازی بدون توپ را از لیگ قهرمانان آسیا و رویارویی ایران و قطر به داربی شهر تهران و تقابل آبی و قرمز کشاند! نشان دادن پیراهن آبی به هواداران پرسپولیس و بوسه به عشق استقلال و نشان دادن عدد چهار به نشانه چهار برد داربی یا چهار گلش به پرسپولیس کری قشنگی است، جذاب است، استقلالی‌ها را سرخوش می‌کند و پرسپولیسی‌ها را به واکنش وا می‌دارد اما جایش قطعاً وسط بازی پرسپولیس با یک تیم عربی نبود!
تکرار چرایی وجود حساسیت‌ها بین ایران و کشورهای [به قول رضا کیانیان در فیلم آژانس شیشه‌ای] گوگولی مگولی حاشیه خلیج فارس تکراری است و همین کافی است تا سر تا پای حرکت فرهاد غلط باشد. مجیدی با باشگاه الغرافه قطر قرارداد دارد پس اگر برای موفقیت این تیم از جانش هم مایه بگذارد کم گذاشته، قانون، اخلاق، زبان فوتبال و مرام حرفه‌یی هم همین را تایید می‌کند. حتی به شیوه نوین فوتبال حرفه‌یی، مجاز است داور را گول هم بزند و به نفع تیمش پنالتی بگیرد، به نماینده باشگاهی ایران گل بزند و از خوشحالی فریاد بکشد. آنقدر خوب بازی کند که کسی به گرد پایش هم نرسد، این زبان رسمی و بین‌المللی فوتبال است، زبانی قابل فهم که همه را به تحسین و تشویق ترغیب می‌کند. فرهاد ولی دعوای خانگی را به نفع غریبه‌ها بیرون از خانه برد! کری «استقلال-پرسپولیس» برای پرسپولیسی که حریفش الغرافه بود مثل زدن سیلی به گوش برادر است به خاطر خوشایند پسر لوس همسایه!
این تعصب استقلالی نبود، شوآف بود؛ یک جور نمایش که از بی‌سلیقگی پر است! تعصب استقلالی فرهاد شاید در ماندن به هر قیمتی با پیراهن آبی تعبیر می‌شد (البته از نوع اصلش!)، یا عمل به وعده قدیمی برای گفتن تمام حقایق به هواداران استقلال! اما اینکه جلوی چشم هم تیمی‌های عرب، پیراهنی به رنگ آبی را به اسم استقلال مصادره کنی اسمش نه تعصب است نه عشق و نه هیچ چیز خوب دیگری که کسی را به تحسینش وادار کند؛ تعصب داری جای بوسه رازهای مگو را بگو. و یادت باشد شان و حرمت «استقلال» جایی فراتر از این بازی‌هاست که پیراهنش زیر پیراهن یک تیم عربی پنهان شود. خلاصه که این جا را خراب کردی، آهای فرهاد مجیدی!
پنج‌شنبه 31 فروردین 91
 

هیچ نظری موجود نیست: