بحران بی پولی
رامتین جباری
اینطور که به نظر میآید «فدراسیون فوتبال» تنهاست. اسپانسر 180میلیاردی که مانور تبلیغاتی بود و حالا که ایمیلهای فیفا سبب شد هیات دولت مجوز کار علی کفاشیان را تمدید کند، متولی ورزش ایران، فوتبال را بدون پول توجیبی رها کرده تا کفاشیان بهای استقلال فدراسیون را شخصاً بپردازد! کار به جایی رسیده که علی کریمی برای تامین بودجه تیمملی به مسوولان فدراسیون توصیه کرده از مردم کمک بگیرند؛ «وقتی کسی نیست که به تیمملی کشورش کمک کند، فدراسیون باید از مردم کمک بخواهد. من مطمئن هستم اگر از این راه اقدام کنند خیلی زودتر به پول می رسند تا اینکه بخواهند از این و آن پول بگیرند.» این و آن همانهایی هستند که برای انتخابات اسفندماه گذشته فدراسیون خوابهایی دیده بودند که تعبیر نشد و تسویه حسابها را حالا به زمین حساب بانکی کشاندهاند. فوتبال تماماً دولتی ایران اکنون فدراسیونی را بالای سر خود دارد که با سودای خودمختاری در نخستین گام به سد محکم «بی پولی» خورده و در آستانه بازیهای مقدماتی جامجهانی با کیروشی طرف است که حرف غیرحرفهیی در کَتش نمیرود؛ او که پیشبینی هر حرکت غیر اصولی را از طرف مسوولان فوتبال ایران در یکایک مفاد قراردادش کرده، سرِ تیمملی، برنامههایش و اردوهای آمادگی با کسی شوخی ندارد!

وقتی تلفنی به صفاییفراهانی خبر دادند که مجمع کفاشیان را انتخاب کرد، باور نمیکرد و پرسید: «فلانی راست میگی؟» تایید که شد ابتدا به آن سوی خط تبریک گفت ولی در ادامه و برای پیشبینی وضعیت دوره دوم ریاست کفاشیان سکوت کرد! مصاحبه نوروزی صفاییفراهانی با سالنامه اعتماد 91، خواندنی زیاد دارد اما یک جمله در پرسش میزبان این گفتگو ماندگار است؛ «آقای فائقی یک اظهارنظر جالب دیگر هم در مورد شما کردهاند، ایشان گفتند ما در مقابل آقای صفاییفراهانی مثل آمریکا بودیم، هیچ غلطی نمیتواستیم بکنیم.» حالا داستان در شرف تکرار است، اگر از کفاشیان توقع بیش از ظرفیت نداشته باشیم، میشود گفت حداقل مجمع فدراسیون و صاحبان آرا جرقه وضعیتی را زدند که مشمول این اظهارنظر فائقی است!
اما حکایت بی پولی حکایت دیگری است وقتی که باور داریم اگر فقر از در وارد شود، ایمان از پنجره خارج میشود؛ عدم حمایت ناگهانی دولت از فوتبال در شرایط بد اقتصادی امروز، ابتدا کفاشیان را به تنگنا و سپس فوتبال را به بنبست میکشاند. گلریزان به سبک فیلمهای فارسی و مرامهای زورخانهیی این روزها دیگر خریداری ندارد، امروز پول توقع میآورد. وقتی دولت به راحتی از عواید موفقیت فوتبال ملی میگذرد و اینطور حس میشود که افتخار ملی قابلیت فنا شدن به پای منافع گروهی را دارد، انتظار نمیرود که در حرکتی نمادین [برای دهه 90 گلریزان قطعا حرکتی نمادین است، مثل یک جور آئین نمایشی به یاد گذشتههای از یاد رفته.] گره از کار تیمی باز شود که رئیسش «کارلوس کیروش» است و ماموریتش رسیدن به جامجهانی برزیل 2014!
این که ایران شاید تنها کشوری در دنیا است که «افتخار ملی» را قابل قربانی شدن به پای «منافع شخصی» میداند، باوری است که باید در محاسبات مدیریتی لحاظ شود؛ پس کفاشیان متوقع نباشد که به بهانه جامجهانی سر کیسه شل شود! شنا خلاف جهت جریان تند رودخانه نفس را به تک شماره میاندازد. صفایی فراهانی در همان گفتگو میگوید: «حمایت کردن با سهیم شدن فرق دارد.» و در قیاس شیوه مدیریت فوتبال در ژاپن با آنچه در ایران میگذرد میگوید: «آنجا همانطور که از یک کارخانه نساجی حمایت میشود از فوتبال هم حمایت میشود، چون نگاهشان صرفاً اقتصادی است.» اینجا نگاه ملغمهیی است از بازیهای شبه سیاسی، گروهبندیهای جناحی، یارکشیهای دستهیی و اقتصاد تیمی! و کمی با ژاپن و حال و هوای آنجا فاصله دارد، برای همین صفایی فراهانی در واکنش به انتخاب آزاد کفاشیان سکوت میکند، حامی گردن کلفت آنچنانی [مثل دوره فدراسیون دادکان!] اذن دخول را به فوتبال ندارد و این فوتبال شبه مستقل میماند و جریمه سنگین خودمختاری!
شمایی که این یادداشت را خواندی و دوستدار فوتبالی، اگر حاضری دست در جیبت کنی چقدر برای حمایت از فوتبال ملی سخاوتمندی!؟ حمایت از فوتبال ملی تا چه حد دغدغه شماست؟ و این شما در شماره چه تعدادید؟ و سریالی از پرسشهای دنباله دار! و آیا کسب سهمیه برای حضور در جامجهانی 2014، گروهی یا فردی را در داخل مرزهای ایران ناراحت میکند؟ جواب این پرسش کلید معمای امروز فوتبال ایران است.
دوشنبه 21 فروردین 91
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر