با تزریق فکر و صبوری به ساقهای پر احساس
بازگشت اعتماد به فوتبال ملی
رامتین جباری
این حس اگر درست نباشد، دستکم تا امروز اینگونه بهنظر میآید. سه گل در فرهنگ فوتبال ایرانی نماد برتری مطلق است. پس وقتی «ایران 3 – 0 اندونزی»، یعنی تیمملی برتر مطلق بود و یک شروع خوب، قابل قبول و خوش برای راهی که باید به برزیل ختم شود. «خوشحالم که بازیکنانم در شروع نیمهدوم خونسردیشان را حفظ کردند و ترس به خودشان راه ندادند. آنها توانستند دوباره بازی را کنترل کرده و در نهایت در این نیمه به گل برسند. اینکه استرس گل نزدن در نیمهاول، جلوی این همه تماشاگر روی کارمان اثر نگذاشت، یک اتفاق بزرگ است.» کیروش دقیقاً روی نقطهضعف بزرگ فوتبال ایران و چهبسا بزرگترین ضعف «ذهن ایرانی» دست گذاشته است؛ «عجله» برای رسیدن، «اضطراب» برای تاخیر در کامیابی و در نهایت «ناکامی»! پیش از نهایت تلاش ممکن.
فوتبال عجول ایرانی که امکان دارد نرسیده به دقیقه 40 خواستار «حیا و رهایی» باشد، نزدیکیهای دقیقه 70 تیم مقابل را در یک بازی ملی تشویق کند و با گل پیروزی در دقیقه نود، فریاد بزند «بچهها متشکریم»! در چنین فضای احساسی و پر استرسی بیراه نیست اگر ساقها پیش از دقیقه 20 بلرزد، ذهنها قفل کند و سرمربی روی نیمکت یخ ببندد. جمعه هم همین انتظار بود، وقتی سکوهای آزادی در قیاس با چند سال اخیر برای یک بازی ملی نسبتاً پر بود و حریف تیمی بود که نام چندانی نداشت. دقیقهها که میگذشت خیلیها منتظر «ساقهای استرسی» بودند.
تیمملی ولی صبور ماند و فوتبال را دقیقه به دقیقه بازی کرد. بازی تدافعی اندونزی با دفاع چندلایه و بازیکنانی که در برابر حمله ایران، تعدادشان مقابل دروازه و در باکسجریمه به 8 نفر هم میرسید، محرک اصلی برای ظهور «استرس» بود و تمرکزی که حافظه تاریخی فوتبال ایران میگوید، در همان نیمهاول باید از بین میرفت.
بازیکنان کیروش کار خاصی نمیکردند، ولی بهاندازهیی در اجرای برنامههای تیمی «مطمئن» بودند که از ذهن سکوها هم خطور نمیکرد که جز «حمایت»، وظیفه دیگری دارند. انتظار 53 دقیقهیی برای اولین گل، مشق «صبوری» بود به فوتبالی که راههای ارتباط را با مغزهای بهروز فوتبال پیدا میکند. خوبی «کیروش» این است که یک نام بزرگ، متعلق به گذشته نیست. او همین امروز در گروه مربیان مطرح فوتبال دنیاست و برای کسب «موفقیت» انگیزه دارد. کسی که سال گذشته همین روزها با تیم پرتغال از جامجهانی 2010 بازگشته و درهای منیو فرگوسن همیشه به رویش باز است. او به صرف بیکار نبودن به فوتبال ایران نیامده و مهمتر اینکه، کارلوس روزمهاش خالی نیست تا با نشستن روی نیمکت ایران، درپی مشتری باشد و بهخاطر یک مشت دلار، سرتاسر پیست تارتان را بدود بیآنکه دغدغهیی قلبی برای موفقیت تیمی داشته باشد. کیروش به تیم فکر میکند و درک «انگیزه»اش برای ذهن باهوش ایرانی آسان است، برای همین «اعتماد» میکند و به ورزشگاه میآید.
بیشک پروسه تبدیل «بازیهای ملی» به «جشن ملی» با تک دیدار مقابل اندوزی به انجام نمیرسد و این صبوری و تزریق تفکر به فوتبال ملی به جای آنکه به عدد «نتیجه پایانی» هر مسابقه وابسته باشد، در ارتباط مستقیم است با ذهنیت حاکم بر «تیمملی» و اینکه قدمها از روی برنامه و با هدف برداشته میشود. اگر تا دیروز «اعتماد» از اردوی تیمملی دریغ میشد، دلایل فراوان بود؛ سرمربی گاهی مقابل یک یا چند بازیکن خاص میایستاد، «لیست سیاه» داشت، برخی را برای کوچککردن دعوت میکرد، بعضی برای بزرگنشدن دعوت نمیشدند و تیمی کوچک از نورچشمیها درون تیمملی بوجود میآمد. امروز ذهن «تیمملی ایران» با این رفتارهای آماتور آشنایی ندارد و دقیقاً به همین خاطر، فرهادمجیدی و علیکریمی پشت سر نکونام به زمین میآیند، ستارههای محبوب به تیمملی دعوت میشوند و همه با هم جشن شادی گل میگیرند، بدون هیچ مشکلی و هواداری که همه این اتفاقهای خوب را به راحتی حس میکند.
«ما باید سخت کار کنیم. بعد از یک استراحت خوب و ریکاوری سریع، تمام تمرکزمان از این پس معطوف به بازی با قطر است. کارمان از فردا صبح شروع میشود.» کیروش میداند احیای روحیه «سختکوشی» و بازگشت «تمرکز»، نتیجهاش صبورشدن ساقهایی است که از سادهترین بازیها روزهای بحرانی نمیسازد. امروز توازن در اردوی تیمملی در حال برقراری است و «تصویر کیروش» وقتی با لباس ورزشی تیمش را کنار زمین هدایت میکند، برای فوتبالی که آسیب دیده از ژستهای «پروفسور»، «ژنرال»، «شهریار» و «امپراطور» است، «عکس خوبی» است. او فقط «مربی» است و به نظر میآید برای رسیدن، دغدغههای شخصیاش همسو با تیمی است که مسوولیتش را پذیرفته است. تیمی که بیتردید روزهای روشن و شبهای تار را با هم تجربه خواهد کرد و «برد و باخت» را به چشم خواهد دید اما پتانسیل اضافه کردن به فرهنگ فوتبال ایرانی را از دست نخواهد داد اگر همه به پای «اعتماد»بازگشته بنشینند. این حس اگر درست نباشد، دستکم از امروز اینگونه میشود امیدوار بود.
دوشنبه 14 شهریور 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر