شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۱

F I N A L


پرده آخر، امشب 23:15 ؛ «ایتالیا – اسپانیا»

یک مرگ در کمین دو زندگی موازی

رامتین جباری

آخرین پرده از نمایش معظم فوتبال اروپایی 11:15 شب به وقت تهران روی صحنه استادیوم المپیک کی‌یف می‌رود. ورزشگاهی با ظرفیت هفتادهزار و پنجاه نفر در قلب پایتخت اوکراین که میزبان سه بازی مرحله مقدماتی از گروه D و یک بازی از مرحله یک‌چهارم نهایی هم بود. ایتالیا در همین ورزشگاه از سد انگلستان گذشت. اسپانیا، پای دوم فینال، هم مدافع عنوان قهرمانی است و هم در رویای ثبت یک هت‌تریک منحصربفرد؛ فتح سریالی سه تورنمنت مهم فوتبال که در کنار یورو 2008 و جام‌جهانی 2010 با بخت 50درصدی در سال 2012 کامل می‌شود تا نام «ویسنت دل‌بوسکه» را با قهرمانی در یک جام‌جهانی و یک جام‌ملت‌ها کنار «هلموت شول» آلمانی بنویسد. کسی که در راه افتخار با آلمان‌غربی برنده یورو1972 و کاپ طلایی جهان در سال 1974 شد تا هلموت شول را جاودانه کند.
فینال «ایتالیا - اسپانیا»؛ تکرار افتتاحیه گروه C است که با مساوی 1-1 در یک بازی محتاطانه و فکری به نفع هر دو ختم به خیر شد. 2 تیر چهار سال پیش، «ایتالیا - اسپانیا» برگزارکننده یکی از مسابقات مرحله یک‌چهارم نهایی یورو 2008 بودند. روزی که دو تیم در پایان 90 و 120 دقیقه بازی، بدون رد و بدل کردن گلی ناچاراً ضربات پنالتی را برای انتخاب تیم برتر برگزیدند که با نتیجه 2-4 جواز نیمه‌نهایی را به نام اسپانیا صادر کرد. برای امشب هم بیشتر کارشناس‌های یورو پیش‌بینی می‌کنند فینال 2012 به ضربات پنالتی بکشد. احتمالاً دو دروازه‌بان طراز اول جهان ضریب شهامت را در هر دو سرمربی کارکشته کم می‌کند تا با ریسک کمتری، در انتظار حوادث تعیین‌کننده، در امتداد همه دقایق ممکن بنشینند. شاید جالب باشد که بدانید این اولین فینال جام‌ملت‌های اروپا است که هر دو کاپیتان تیم‌ها درون دروازه‌ها می‌ایستند؛ بازوبندی که انگار چسبندگی دست‌ها را بیشتر می‌کند! دل‌بوسکه و چزاره پراندلی در همین تورنمنت برد در ضربات پنالتی را تجربه کرده‌اند و این از دلایل اصلی برای چنین انتظاری است، هرچند تکرار حوادث نیمه اول «ایتالیا - آلمان» و «بالوتلیِ شگفت‌انگیز» ممکن است همه معادلات را در همان شروع به هم بریزد.
دقیقاً سه هفته پیش بود؛ بالوتلی در نمایشی مایوس‌کننده مقابل اسپانیا در دقیقه 56 تعویض و آنتونیو دی‌ناتاله جانشینش شد. او 5 دقیقه بعد توپ را به دروازه کاسیاس چسباند. دوربین‌ها بلافاصله روی صورت سیاه و گیرای شماره 9 آتزوری‌ها زوم‌این کردند؛ تلفیق عمیقی از خشم و شادی و جایگاهی که به نظر می‌آمد به دی‌ناتاله واگذار شده است. یک بازی متوسط دیگر برابر کرواسی کافی بود تا مقابل ایرلند نیمکت‌نشین شود. پراندلی علیه او مصاحبه کرد؛ «باید متوجه مسئولیت‌ها باشد.» گل دقیقه 90 برابر ایرلند کمی وضعیت را متعادل کرد اما شاهکار خیره‌کننده‌اش مقابل آلمان بالوتلی را به آیکان امروز فوتبال ایتالیا و محبوب‌ترین بازیکن بازی‌های یورو تبدیل کرد؛ شرکت  EA Sports سازنده بازی‌های معروف کامپیوتری فیفا در صفحه رسمی‌اش با تصویری از شادی گل دوم ماریو بالوتلی می‌نویسد؛ «بدون شک یک شادی گل تازه به دنیای EA اضافه شد.»
اسپانیا که تا قبل از 2008 همیشه در حسرت افتخار بود، حالا ملاقات در بازی‌های فینال را به عادت عمومی تبدیل کرده و این تکرار جای شهامت را در ساق‌هایشان به دیپلماسی داده است؛ اسپانیای امروز مثل آلمان دهه 90 به فوتبال متفکر و نتیجه‌گرا گرایش دارد! دیگر تیکی‌تاکای مکتب بارسا یک نمایش دلپذیر و اشتهاآور در تیم اسپانیا نیست، بیشتر شبیه به یک استراتژی قدم به قدم شده تا سرنوشت بازی را تصاحب کند. دل‌بوسکه 61 ساله که پیرتر از سنش به نظر می‌آید جذابیت رقص فلامینکو را از اسپانیا گرفته تا به دیکتاتوری ماتادورها در فوتبال اروپا ادامه دهد؛ «ما و ایتالیا در دو زندگی موازی باید تمام آنچه را که از ما انتظار می‌رود انجام دهیم، همین.» پراندلی 54 ساله نیز با تیپی کلاسیک از یک مرد ایتالیایی که از افتخارات جهان مربیان جز دو بار صعود به سری‌آ ایتالیا سهم دیگری ندارد قاعدتاً نباید به چیزی جز شکست پیرمرد سبیلو و این فرصت تاریخی فکر کند که می‌گوید: «از اسپانیا نمی‌ترسیم.»
شطرنج مرگ‌بار امشب شاید با کمترین گل ممکن مختومه شود؛ اسپانیا در جریان بازی‌ها فقط همان یک گل خورده از ایتالیا را در کارنامه دارد. در مقابل ایتالیا، با سه گل خورده، همچنان مدعی است که سازمان دفاعی‌اش از هر تیم دیگری در اروپا موفق‌تر است. در ترافیک پرهیاهوی امشب ستاره‌ها، نقش‌های تعیین‌کننده را مثلث لاجوردی «بوفون – پیرلو - بالوتلی» و مربع اسپانیایی «کاسیاس – اینیستا – ژاوی - فابرگاس» ایفا خواهند کرد. در کنار پیکه، راموس، آلونسو، دروسی و کاسانو؛ فکر نمی‌کنید برای شکار ستاره، به جای آسمان، باید چشم به قلب پر تپش شهر کی‌یف دوخت!؟
یک‌شنبه 11 تیر 91

جمعه، تیر ۰۹، ۱۳۹۱

طلسم


پرسپولیسِ نفرین‌شده

رامتین جباری

... او شاید تنها آدم روی زمین است که بازگشت به عقب را پیشرفت به جلو می‌داند. پروژه ماشین زمان پروین در شروع متوقف شد. فردای استخاره نزدیکی‌های ظهر بود که رویانیان با استعفای چندباره‌اش رسماً اعلام کرد در پرسپولیس هیچ‌چیز سر جای خودش نیست. انگاری در پروسه استخاره یک مثبت و منفی جابجا شده بود. پروین انصراف داد تا برای چندمین بار در ده سال گذشته به او ثابت شود دورانش سرآمده؛ حالا رفقایی از جنس برادران عرب، حسین شلغم، آرش فرزین، دوستان پاتوق طرشت و ویلای لواسان نقشی در هدایت فکری هواداران پرسپولیس ندارند. پروین طی دهه گذشته به قدری علیه خودش اقدام کرده که امروز جزو ده اسم محبوب باشگاه پرسپولیس هم نیست. برای همین وقتی رو به هواداران پرسپولیس می‌گوید: «نگران نباشید، تمام امور را زیر نظر خواهم داشت.»، آنها را نگران‌تر می‌کند. گزینه‌ها تا عصر پنج‌شنبه دایی، درخشان و مایلی‌کهن بودند. این‌ها شاید همه سرمایه باشگاه پرسپولیس در دنیای خلوت مربی‌های ایرانی باشد؛ مردانی متوسط با کارنامه‌یی متوسط‌تر که تنها دلیل حضورشان سابقه‌یی است که به عنوان بازیکن دارند. ستاره‌های میلیاردی که حتی پروین را به هوس انداخت به چشم هر مربی دیگری هم می‌آید تا در سراب افتخارآفرینی با پرسپولیس مدل91 غرق شود. گردان، حسینی و بنگر ادامه بهارعربی بود که به دروازه و خط دفاعی پرسپولیس هم رسید، جغرافیای استراتژیکی که فصل گذشته بیشتر از 50 گل خورد. ترکیب قاضی و انصاری‌فرد هم آنقدر زهردار به نظر می‌رسد که هم‌وزن خط دفاعش معتبر باشد. در کنار کریمی، مهدوی‌کیا، ماهینی، که با ترکیبی از ستاره‌های باتجربه و جوان طرفداران را به لیگ دوازدهم دل‌خوش کرده بود. بی‌برنامه‌گی باشگاه در انتخاب سرمربی و قرارداد لرزانی که با دنیزلی بسته شده بود اما عمر این خوش دلی را کوتاه کرد. اگر سال گذشته خیمه‌شب بازی کاشانی و دعوای دایی فصل نقل و انتقالات را از پرسپولیس گرفت، امسال هم سردرگمی رویانیان زمان بدنسازی و آماده‌سازی پیش‌فصل را از این تیم دریغ کرد. خبر رسید دایی با راه‌آهن تمدید کرده و رویانیان هم دوباره خواب مربی خارجی را می‌بیند. گابریل کالدرون آرژانتینی یا هرکس دیگری، این «پرسپولیس نفرینی» طلسم شده؛ یکی باید این سحر را باطل کند که لیگ دوازدهم کابوسی‌تر از فصل گذشته در انتظار کهکشان میلیاردی پرسپولیس ثانیه شماری می‌‌کند!

شنبه 10 تیر 91
 

جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۹۱

علف‌های هرز

علف‌های هرز

رامتین جباری

تعارف که نداریم. در فوتبال ایران «دلالی» داریم. از نوع بدش. از نوعی که مثل زالو خون فوتبال ایران را می‌مکد تا رگش را خشک کند. از نوعی که مثل موریانه می‌جود و نفوذ می‌کند. نفوذ می‌کند به مدیر، به مربی، به بازیکن، به داور و به خبرنگار. راه‌ها و میان‌برهای نفوذ را به هم وصل می‌کند و شبکه مافیایی‌اش را می‌سازد تا همه راه‌ها از خودش شروع و به خودش ختم کند. برده‌داری مدرن یا استثمار آدم شیوه‌یی است که دلالیسم بی‌رحم در فوتبال ایران آن را دنبال می‌کند. میز مدیریت، نیمکت مربی، دریبل بازیکن، سوت داور و قلم خبرنگار اقلامی است که دلال مثل مواد ممنوعه معامله می‌کند. برایش بازار سیاه می‌سازد. آدم می‌خرد. مدیر و مربی و بازیکن و داور و خبرنگار می‌فروشد. چهار سال گذشت از زمانی که «دلالی ناپاک» با ورود دستگاه امنیتی در فوتبال ایران مساله شد. عده‌یی را دستگیر کرد. به زندان رفتند. اطلاعاتی به دست آمد. سرنخ‌ها ردگیری شد. عزم جامعه‌ی دلواپس فوتبال جزم شد تا فوتبال پاک شود. در همان مقدمه دفترش بسته شد. آزاد شدند. بعضی از همان‌ها پیشرفت‌هایی هم کردند [که بماند!] سال قبل و چند ماهی مانده به انتخابات فدراسیون دوباره جبهه‌ی مقابله با دلالی ناسالم تشکیل شد. پرونده‌هایی را باز کردند. اسم‌ها با حروف مخفف رسانه‌یی شد. مسوولان مربوطه با شور وهیجان مصاحبه می‌کردند و وعده به آینده نزدیک می‌دادند. تا هفته آینده. تا ماه آینده. به زودی. هیچ‌کدام عملی نشد.
قرار بود مهرماه سال گذشته عده‌یی دستگیر شوند. نشد. مجلس هم ورود کرد؛ «مجلس به عنوان نهاد عالی نظارتی و قانونگذاری پیگیری‌هایی در این‌باره داشته و قرار است فراکسیون ورزش نیز در این مورد گزارشی تهیه و در صحن علنی قرائت کند.» این را یوسف‌نژاد که عضو فراکسیون ورزش مجلس وقت بود گفت. 19 دی 90. امروز که 3 تیر 91 است معلوم می‌شود تبلیغ انتخاباتی بوده. حالا مثل اینکه مقداد نجف‌نژاد رئیس این فراکسیون است. او که عضو هیات‌مدیره استقلال هم هست، از این قرار قبلی چیزی نمی‌گوید. دلالی و پول سیاه در فصل نقل‌وانتقالات لیگ‌دوازدم به بدترین وضعیت خود در تاریخ فوتبال ایران رسیده. رقم‌ها بالای میلیارد رفته. 900میلیون قرارداد منصفانه‌یی به نظر می‌آید. مربی و بازیکن بدون ترس با بدنام‌ترین دلال‌ها در یک قاب مشترک می‌نشینند. فوتبال ایران تندتر سقوط می‌کند. حساسیت‌ها اما کمتر شده. دلالی، فساد، زدوبند در فوتبال ما وجود دارد. از بازیکنی که سه اخطاره می‌شود تا قرارداد فصل بعدش را تضمین کند تا آقای سرمربی که با مدیر مربوطه می‌بندد. از بازیکن‌های خارجی. تا بازیکن‌های گمنام داخلی. از دستار مربی‌های یک شبه. تا معاونین ساعتی. همه جا ردپای دلال‌ها را می‌بینی. دلال اینجا. دلال اونجا. دلال همه‌جا. فقط کافیه دستت رو دراز کنی. تلفن زنگ می‌خوره. یکی پشت خط می‌گه: «تو رو خدا صداشو درنیارین. این خبرها رو کار نکنین.» هیس! 



شنبه 3 تیر 91
 

چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۱

stars


بودجه دولتی، مدیران دولتی، لیگ دولتی

ستاره‌های میلیاردی

رامتین جباری

نگاه یک- سال گذشته همین موقع، تلاش می‌کردند تا به فکر یک سقف باشند؛ 350 میلیون. قبل‌ترش سپاهان که سقف را با خاک یکسان کرده بود قهرمان شده بود و حالا رقبا مدعی‌اند نظارت کافی نبوده، این قانون قدرت اجرایی ندارد و به مضحکه‌یی در فوتبال ما تبدیل شده است. کمیته‌های بررسی، نظارت و اعمال قانون یکی یکی در فدراسیون فوتبال تاسیس می‌شوند و از سازمان لیگ تا کمیته انضباطی، کمیته تخلفات حرفه‌ای و منشور لیگ درباره سقف اظهارنظر می‌کنند.
نگاه دو- «با تاکید دوباره بر رعایت سقف 350 میلیون تومان برای قرارداد مربیان و بازیکنان لیگ‌برتری به باشگاه‌ها هشدار می‌دهم که از تنظیم قراردادهای صوری خودداری کنند چرا که سازمان لیگ با هرگونه تخلفی در این زمینه قاطعانه برخورد خواهد کرد و بازیکنانی که سقف تعیین شده را رعایت نکنند با محرومیت یکساله روبرو خواهند شد.» این یکی از بامزه‌ترین اظهارنظرهای اینچنینی بود که رئیس وقت سازمان لیگ با همان قاطعیتی گفت که قرار بود با بازیکنانی که سقف تعیین شده را رعایت نکنند برخورد کند!
نگاه سه- سقف قرارداد روی ستون‌هایی که از پایه به شدت لق می‌زد دوام نیاورد، فرو ریخت و از تبعات خرابی‌اش بازیکن‌هایی شد که سقف زیر پای‌شان آمد؛ جای کف با سقف عوض شد. حالا اگر به بازیکنی که پای راستش به آن یکی پنالتی می‌زند بگویی «قرارداد؟»، از 350 میلیون به بالا را می‌گوید قرارداد! هرچند تعداد صفرها را با دست هم به سختی می‌شمارد.
نگاه چهار- برای لیگ دوازدهم بساط قانونی که خنده‌آور [هم گریه‌آور] بود تا بازدارنده عملاً برچیده شد تا امروز همان بازیکن‌ها تصور کنند حالا که سقف نیست باید قرارداد را با فرمول‌های تازه‌تری، که به گمان‌شان حق‌شان است، ببندند! رقم‌های میلیاردی این‌ور و آن‌ور می‌شوند. وقتی پای میلیارد در میان است مثلث «مدیر-دلال-مربی» خوب به هم می‌آیند. مجتبی جباری که نیمه بیشتر یک لیگ 34 هفته‌یی را به فیزیوتراپی، ریکاوری، بدنسازی و ترمیم زانو، رباط صلیبی، مینیسک و مچ خرابش سپری می‌کند در سن 31 سالگی زیر بار پیشنهاد 900 میلیونی استقلال نمی‌رود! ستاره‌های خط دفاعی پرسپولیس، با 32 و 34 سال سن، هر کدام قرارداد میلیاردی امضا می‌کنند که متمم و ضمیمه‌هایی هم دارد. آقای گل لیگ یازدهم به 5/1میلیارد استقلال نه گفته و با پرسپولیس ثبت کرده است! سایرین هم به همین منوال، دیگر بستن قرارداد 500میلیونی برای فوتبالیست‌های لیگ‌برتر ما افت دارد!
نگاه پنج- باشگاه پرسپولیس از بدهی 18 میلیاردی می‌گوید. رقم بدهکاری استقلال از 5 میلیارد بالاتر است. باقی باشگاه‌ها هم حال و روز مساعد‌تری ندارند؛ نه یک تراز مالی که حقیقی باشد، نه حداقل مناسبات کسب و کار که لازمه امروز یک باشگاه فوتبال است که طبق مقررات AFC باید ثبت تجاری داشته باشد. برنامه چشم‌انداز هم که در باشگاه‌های ما مدت‌ها است از حدقه درآمده!
نگاه شش- مدیریت فوتبال ما همه را به مسخره می‌گیرند. می‌روند زیر پل میرداماد، صد تومان می‌دهند به ثبت شرکت‌ها، اسم چند نفری را روی کاغذ می‌نویسند، امضایی می‌دهند و قبل از ظهر با شرکت تجاری ثبت شده به اسم باشگاه، همان حوالی به چلوکبابی می‌روند تا ناهاری به بدن بزنند و با دهان پر وقتی طاقار دوغ را سر می‌کشند به ریش قوانین AFC و فوتبال حرفه‌ای بخندند. بعد از ظهر هم با شکم سیر قراردادهای میلیاردی را به نام بمب‌هایشان می‌ترکانند.
نگاه هفت- خزانه دولت بودجه فوتبال را راساً تامین می‌کند؛ یکی پایش روی معدن مس است، یکی دستی در ذوب و صنایع فولاد دارد، آن یکی سرمایه نظامی و سپاهی، یکی هم وزارتخانه و کارخانه‌های دولت و شرکت‌های مادر تخصصی و نفت و گاز و بنزین؛ به تعبیر عامیانه پول مردم یا همان پول نفت یا هر عبارت دیگری که در موارد اینچنینی تکه کلام مردم است.
نگاه هشت- بودجه‌های میلیاردی خرج فوتبالی می‌شود که نه استادیوم دارد، نه باشگاه، نه پشتوانه. نه مدیر متخصص تربیت کرده، نه مربی کاربلد تمام عیار دارد، نه بازیکن استاندارد. لژیونرهایش از دوبی و دوحه دورتر نمی‌روند و پدیده‌هایش هم بیشتر از چند هفته دوام ندارند؛ اسم‌ها و ستاره‌های زینتی با عمر موقت ثمره فوتبالی است که با نفت کار می‌کند!
چهارشنبه 31 خرداد 91