جمعه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۰

گزارش





ببخشید که نمی‌فهمیم
رامتین جباری                                    

فساد چگونه ریشه می‌دواند؟ عامل اصلی بسط آن، از فساد گفتن‌های گنگ و بی‌هدف، نپرداختن به علت‌ها و جزئیات، و کلی گویی‌های پر ابهام است که آبیاری موثر ریشه‌های این درخت سمی است. وقتی گوش‌ها را با فرکانس واژه به واژه «فساد»، «تبانی»، «رشوه» و «توطئه» آشنا می‌کنیم، قبح‌شان را ریخته و از بار سنگین زشتی‌شان کم می‌کنیم و این در شرایطی است که با ادعای پاکی و دلسوزی‌، کاری با گوش فلک کرده‌ایم که هیچ سمعکی توان یاری‌اش را برای شنیدن ندارد!
ارسطو می‌گوید: «آدم‌های واقعاً شجاع، هرگز به خاطر زیبایی عملِ شجاعانه، شجاعت به خرج نمی‌دهند بلکه بخاطر عشق به نیکی اقدام می‌کنند، که می‌توان آن را الزام احساس شرف ترجمه کرد.»

یک هفته از گفتگوی مایلی‌کهن با برنامه «شوک» می‌گذرد و این «شوک پایدار» که ذهن کمی بیدار را در اعماق حضور مملو «چهره‌هایی با نقاب» غرق‌می‌کند. او ادعاکرد فینالی را از جام‌حذفی سراغ دارد که قهرمانش با تبانی به جام رسیده‌است. اگر فرض‌کنیم که گوینده حین افشاگری از شرایط عادی جسمی و روحی برخوردار بوده‌، پس پرده از حقیقتی برداشته‌است که با مرور فینال‌های جام‌حذفی می‌توان به عینیت گفته‌های آن رسید (مسابقه‌یی که در سال، یک‌بار بیشتر برگزار نمی‌شود و با احتساب دیدارهای رفت و برگشت، مرور تمام ادوار آن کار سختی نیست.) نشانی مایلی‌کهن همچنان که روزهای گذشته گفته شد با «استقلال-پگاه‌گیلان»، امیر قلعه‌نویی و ابراهیم تقی‌پور همخوان‌بود و این آغاز شناخت «چهره آشفته» دیگری از فوتبال‌ایران شد که اگرچه پیش‌بینی‌اش چندان سخت نبود اما مانع شوک چندباره‌ نیز نیست! مجید جلالی که از معلم-مربیان شریف فوتبال است، اعتقاد دارد مایلی‌کهن بی‌ربط حرف‌نمی‌زند. فرهاد مجیدی، کاپیتان استقلال، کلیت حرف‌های حاجی‌مایلی را، بویژه درباره حضور دلالان سودجو در فوتبال‌ایران، تایید‌می‌کند. رسانه‌ها بجای موج‌سازی‌های دروغین و بهره‌گیری از پتانسیل این فضای ملتهب، بستری مناسب را برای پرداختن و آغاز پالایش فوتبال ایران فراهم‌می‌کنند و در این میان اما، مدعیان همیشگی «پاکی فوتبال» و «فوتبال پاک» دست به عقب‌نشینی استراتژیک می‌زنند! تقی‌پور مدعی است اطرافیان مایلی‌کهن او را از شکایت رسمی منصرف کرده‌اند. قلعه‌نویی همه را به خدا واگذار کرده، سکوت‌می‌کند. فتح‌اله‌زاده از حق شخصی‌اش می‌گذرد و این تنها بخش حقوقی باشگاه‌استقلال است که اعاده حیثیتی نمادین می‌کند! زمانی که باشگاه پرسپولیس مدعی ‌است؛ «مایلی‌کهن اسمی از تیمی نیاورده و استقلال خود را انگشت‌نما‌ کرده‌است.» و حاج‌محمد‌ مایلی‌کهن که می‌گوید: «منظورم به تیم خاصی نبود.» (تا پایان اگر فقط انبوهی از علامت‌های تعجب را بگذاریم، باز حق مطلب ادا نخواهدشد.) اگر منظور به تیم خاصی نیست، حداقل پرده از تیم‌های «عام» بردارید! چراکه مبهم‌گویی‌ها فقط نشر فساد است.
فوتبال ایران بی‌شک مظلوم‌ترین پدیده در ورزش کشور است که به دست کسانی از جنس خودش نابود می‌شود؛ عده‌یی از آن به جاهایی رسیدند که در شیرین‌ترین رویاهایشان هم متصور نبودند بی‌آنکه برای فوتبال قدمی(مثبت) از قدم برداشته باشند، برخی پلی ساختند برای منصب‌ها و موقعیت‌های ویژه‌تر! و از همه ظالم‌تر، کسانی که همه آن‌را به چشم دیدند و سکوت کردند در پی «روز مبادا»! و همه روزهای فوتبال ایران را «مبادا» کردند. حجت‌الاسلام‌علی‌پور که با «کمیته رسیدگی به تخلفات» به فدراسیون فوتبال آمده‌است، سردارعزیزمحمدی که «رئیس سازمان لیگ» است و «کمیته انضباطی» که دغدغه اخلاق دارد، این روزها سکوت پرابهام‌شان چاره این روغن ریخته نیست که با آرزوی گربه بودن هر حادثه‌یی، تبعات آن موش نشده به سوراخ فراموشی نمی‌روند!
وقتی مایلی‌کهن مخاطب باشد، حداقل خوبی‌اش این است که می‌شود رک بود و بی‌پروا سخن گفت؛ بی‌پروا می‌گویم: «آقای مایلی‌کهن، شما که جز فوتبال همیشه غم مسلمانی هم داشته‌ و بارها در رسانه‌ها به صور مختلف روی آن تاکید کرده‌اید، در روزهایی که ماه‌رمضان هنوز به نیمه نرسیده‌ به دوربین برنامه شوک اگر دروغ نگفته‌اید، چرا پای حرف راست‌تان نمی‌ایستید؟ شما که بخاطر توهین به داور به پهنای صورت اشک ریخته‌اید، چرا «تیم خاص» را اسم نمی‌برید؟ اهمیت حفظ آبروی کسانی که تبانی می‌کنند برای شما در چیست؟ و چرا حرف‌هایی را می‌زنید که اگر راست نباشد، پس «افترا» قطعاً هست. ظواهر و کارنامه‌تان به اندازه کافی گویاست که اگر به تبعات اجتماعی و حقوقی ادعاهایتان و اثری که بر افکارعمومی می‌گذارد آشنا نباشید، دستکم با ابعاد اعتقادی‌اش آشنایی کامل دارید. آقای مایلی‌کهن، امروز بی‌شک وقت نوشتن بیانیه‌های معروف است.» می‌گویند گروهی عادل‌اند ولی خود را گناهکار می‌شمارند، گروهی دیگر گناهکارند ولی خود را عادل فرض می‌کنند و اگر عدالت نباشد، وجود انسان روی زمین بی‌ارزش خواهدبود.
(دلواپسی‌ام را در این یادداشت تقدیم می‌کنم به «مادرم» که آموزگار همیشگی من است، به بهانه 21 مرداد، روز تولدش. تولدت مبارک.)


سه‌شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۰

قربانیان فوتبال ایرانی






قربانیان فوتبال ایرانی

رامتین جباری                           

لیگ یازدهم در کمتر از هشت روز به پایان هفته دوم رسید. لیگی که از آیتم‌های برنامه‌ریزی منظم، «سرعت عمل» را سرلوحه کار خود قرار داده‌است. به کمک روزهای بلند تابستانی و ماه‌ رمضان، ساعات برگزاری مسابقات وقتی است که انگیزه‌یی می شود برای هواداران و حتی کنجکاوان بازی «نور و هیجان» که در این ساعت‌های پایانی شب، زیر پروژکتورهای بلند و پرنور حاضر باشند. از تماشاگرگریزی فصل پیش، تا دو هفته ابتدایی این فصل، و از دو هزار تماشاگر تا هفتادوپنجهزار هوادار «استقلال - داماش»، از دلایل اصلی‌اش زمان برگزاری مسابقات است که اگرچه خیلی هم مناسب نیست اما ثابت می‌کند بازی‌های در شب و زیر نور، برای آمدن تماشاگران به ورزشگاه‌، از عوامل جذاب است. اگر مسوولین برگزاری لیگ در اهدافشان، جذب تماشاگر را هم درنظر دارند، وجود این هدف‌گذاری از سه هفته آینده خود را نشان خواهد داد!


لیگ یازدهم وقتی شروع شد که بیش از ظرفیتش، دارای حواشی بالقوه بود. نقل و انتقلال‌های جنجالی بازیکنان، قانون سقف قرارداد، رضایت‌نامه‌های گروگان گرفته‌شده و جابجایی پر سروصدای بعضی از سرمربیان. هنوز دعوای «کاشانی - دایی» داغ است اما میدان زدوخورد از مصاحبه‌های رنگ‌به‌رنگ و تریبون رسانه‌ها، جای خود را به بازی‌های پرسپولیس و نتایج این تیم داده‌است. فقط کافی است این روزها حمید استیلی را از نزدیک دیده‌باشید، او سراپا استرس است و با چهره‌یی که بیشتر از همیشه به سفیدی می‌زند، در شرایطی دنبال تضمینی برای ماندن است که فقط دو هفته از لیگ می گذرد! استیلی با «زبان فوتبال» از «وقت» می‌گوید که باید به او و تیمش داده شود، و حق هم با اوست ولی فراموش می‌کند یا دوست دارد که بیاد نیاورد، این فشاری که به سرمربی و تیم پرسپولیس وارد می شود؛ نه به خاطر یک تساوی خانگی و باخت در شهری است که در گرمای کشنده این روزهایش نفس‌کشیدن هم سخت است، که برای شیوه رسیدن او به نیمکت پرسپولیس است که با «زبان فوتبال» امروز استیلی همخوانی نداشت! و البته هوادارانی که باز به نشانی اشتباه می‌روند و حاج‌حبیب همیشه سنگر گرفته پشت سرمربی را نمی‌بینند!
برای کادرفنی تازه پرسپولیس باید صبوری کرد و به حمید استیلی وقت داد. انتقادها می تواند از جنس «فنی» باشد و اینکه به عنوان نمونه چرا علی‌کریمی نزدیک‌تر به دروازه حریف بازی نمی‌کند و الزاماً نباید وظایف او با زمانی که در تیم کی‌روش توپ می‌زند یکی باشد! اما اینکه چرا تیم استیلی از دو هفته نخست، شش امتیاز ندارد منصفانه نیست و این اگرچه اعلام اعتراض به کاشانی و سناریوی نفروش کمیته فنی‌اش بود اما در آشفته بازار امروز فوتبال ایران، شک نکنید هرکس دیگری هم بجای استیلی بود به این دعوت «نه» نمی‌گفت! 
آن سوی لیگ، استقلال با کهکشانی از ستاره‌ها فوتبال را خوب بازی می‌کند. این تیم در دو هفته اول اگرچه تنها دو گل زد اما نوع ارائه‌اش در زمین، به گونه‌یی است که می‌توان آینده خوبی برای این تیم متصور بود. استقلال برای دقیقه‌های بازی، برنامه‌های متفاوتی دارد و تا لحظه سوت پایان دست از کار نمی‌کشد. انتقال توپ در عرض، جابجایی مستمر بازیکنان در زمین بویژه در جناحین، مشارکت مهاجمان در کارهای دفاعی و بدن‌های آماده از جمله المان‌های به‌روز فوتبال است که استقلال آنها را مشق می کند. هفته اول، استقلال مظلومی با سپاهان در شرایطی مساوی کرد که مستحق سه امتیاز بود و در هفته دوم مقابل داماش پرانگیزه، سه امتیازی را گرفت که باید بین‌شان تقسیم می‌شد و این یعنی استقلال تا امروز چهار امتیازی را که حقش است در اختیار دارد. کادرفنی استقلال اگر هوشیار باشد و در خواب ستاره‌ها نماند، ابزار لازم را به‌اندازه کافی برای موفقیت دارد و همین نمایش «مهدی‌رحمتی» برابر داماش کافی بود تا علت اصلی قهرمانی‌های سپاهان کشف شود! 
لیگ یک تورنمت فشرده نیست که برای موفقیت، از روز اول مسابقات نیاز به تیمی آماده و برنده باشد. لیگ ماراتن یک ساله است که برای همه تیم‌ها فراز و نشیب دارد و موفق، آن تیمی است که دوره افتش کوتاه و بازه آماد‌گی‌اش طولانی باشد. تئورسین‌های فوتبال معتقدند، تیم‌هایی که در هفته‌های نخست «دوره افت» را پشت سرمی‌گذارند، شانس بیشتری برای رسیدن به خواسته‌هایشان دارند. و این شاید نقشه راهی برای پرسپولیس، راه آهن دایی، تراکتور قلعه‌نویی، مس و دیگر تیم‌ها باشد که برای رسیدن به خواسته‌هایشان از قهرمانی تا گرفتن سهمیه و یا ماندن در منطقه امن جدول، فوتبال را بجای تیتر رسانه‌ها در زمان‌های تمرین و در زمین فوتبال بازی کنند.


روزنامه اعتماد



شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۰

مایلی‌پولی


مایلی‌پولی؛ وقتی سکوت جایز نیست
رامتین جباری                  

امروز دقیقاً «به‌وقتش» است. یکی باید یا این‌طرف داستان را روشن کند و یا سوی مقابل را! از هر دو طرف، تاریکی نتیجه‌اش می‌شود مصاحبه‌های گاه‌بی‌گاه و بی‌سرانجامی، به اسم افشاگری، که واژه‌های گوش‌خراش «تبانی» و «رشوه» و «فساد» را در بوق و کرنا می‌کند و از تکرار و تکرار، حساسیت‌شان هم از دست‌رفته است و دیگر کسی برای شنیدن حتی مکث هم نمی‌کند.
سایت‌ها و محافل‌ ورزشی از تیم‌ الف، مربی الف و بازیکن الف می‌گویند؛ استقلال، امیرقلعه‌نویی و ابراهیم تقی‌پور در کنار محمد مایلی‌کهن، داغ‌ترین اسامی امروز رسانه‌هاست و علامت سوالی بزرگ که آیا کسی «سین جیم» را برای رسیدن به پاسخی نهایی و روشن آغاز می‌کند؟ دوربین برنامه شوک کافی بود تا مایلی‌کهن به‌یاد بیاورد، مدتی است برای فوتبال ایران شوکی اساسی نداشته‌است؛ «تيمی را سراغ دارم كه در ديدار رفت جام‌حذفی نتوانست نتيجه بگيرد و در ديدار برگشت بازيكن حريف را خريد تا قهرمان شود. فصل آينده همان بازيكن به تيم قهرمان ملحق شد.» همین دوخط کافی است تا رشوه و تبانی را تماماً به فوتبال ایران سنجاق کند! 


بخش فارسی سایت گل برای رسیدن به فینال مذکور، همه فینالهای دهه هشتاد جام‌حذفی را دوره می کند تا به فصل 87-86 و دو تیم استقلال‌تهران و پگاه‌گیلان می‌رسد. این فینال با آدرس مایلی‌کهن منطبق است. استقلال دیدار رفت را یک بر صفر واگذار می‌کند و در دیدار برگشت سه گل می‌زند تا در مجموع با برد سه‌بر‌یک قهرمان جام‌حذفی باشد، فصل بعد ابراهیم تقی‌پور از پگاهگیلان به استقلال منتقل می‌شود.
این افشاگری محمد مایلی‌کهن، آغاز رسوایی تازه‌یی برای فوتبال، از نوع ایرانی‌اش است. پژمان‌ راهبر با وام‌گیری از جنجال ایتالیایی «کالچوپولی» آنرا «مایلی‌پولی» می‌نامد. کالچوپولی همان رسوایی مربوط به «لوچانو موجی» مدیر باشگاه یوونتوس و تبانی‌اش با رئیس کمیته داوران ایتالیا بود؛ «تعیین نتیجه جایی خارج از زمین‌مسابقه» که تا گرفتن احکام سنگین محکومیت از صحن دادگاه در سال 2006 پیگیری شد. فراموش نکنید زمان پی‌گیری و افشای کالچوپولی دقیقاً پس از قهرمانی ایتالیا در جام‌جهانی‌2006 آلمان بود و روزهایی که فوتبال ایتالیا سبب شادی تک تک شهروندان ایتالیایی بود، اما کسی مصلحت را بر مسوولیت ترجیح نداد!
فصل 87-86، فصلی است که استقلال لیگ را با ناصرحجازی آغاز کرد، تیم در میانه این فصل پرحاشیه به فیروز کریمی رسید و نرسیده به پایان، تحویل قلعه‌نویی شد. او برای آنکه لقب «ناجی» را تمام کند، بیش از استقلال به جامی می‌اندیشید که با حجازی و کریمی به فینالش رسیده بود و فقط باید بالای سر برده‌می‌شد.
بین خریدهای سال بعد، خیلی‌ها وقتی به نام ابراهیم تقی‌پور می‌رسیدند، سکوت می‌کردند! دلیل روشنی برای این انتخاب امیر پیدا نمی‌شد. همان روزها در تحریریه برخی روزنامه‌های ورزشی شایعه بود که پای یک خبرنگار نیز برای این انتقال درمیان است که گاهی از باب رفاقت، نقش مشاورفنی را هم برای سرمربی بازی می کند! با شروع فصل، تقی‌پور از بازیکنان «فیکسِ روی نیمکت» بود که جمع دقایق حضورش در لیگ هشتم، یک 90 دقیقه کامل نشد و در آخر بی‌هیچ سروصدایی از استقلال رفت!
حالا، اینجا، ایران؛ در روزهایی که پس از هیچ افتخاری نیست و ناکامی‌ها یکی پس از دیگری، خیره چشم در چشمانمان می‌اندازند، بهانه‌یی برای مصلحت‌های آن‌چنانی و دیر آشنا نیست، که تا دیروز اگر در پی به‌وقتش‌ها بودیم، امروز دقیقاً «به‌وقتش» است. ادعای مایلی‌کهن باید تا رسیدن به نتجیه‌نهایی با قیود اصرار، استمرار و انتشار پی‌گیری شود تا برای یک‌بار هم که شده، فوتبال ایران سره را از ناسره بشناسد. اگر حساب‌ها پاک است و واهمه‌یی از شروعی نیست که در میانه راه، کار دست‌ خودمان دهد! «مایلی‌پولی» را دریابید. راهبر می نویسد: «چاره‌ای جز اين نيست كه سازمان ليگ به عنوان مدعی‌عموم مديرفنی پرسپوليس را برای توضيحات فرابخواند و البته اگر مايلی‌كهن قادر به اثبات گفته‌های خود شود بايد تصميمات بسيار مهمی گرفت اما در غير اينصورت...»
این جنجال تازه، یک موج هر از چندگاهی ژورنالیستی نیست که شامل مرور زمان شود، چاره همان است که جایی مثل سازمان لیگ وارد شود، «اما در غیراینصورت»هم ندارد، که این «اما» مهر تاییدی است بر محکومیت فوتبال ایران از بالای بالا تا پایین! موضوع، فینال «پاک یا ناپاک» چند فصل گذشته فقط نیست. بحث این «به‌زبان آوردن هرآنچه»ها نیز هست که از فکر خطور می‌کند و چینش مهره‌ها به شکلی که هر کجی را راست و راستی‌ها را دروغ جلوه دهد. یک سر این ماجرا قطعاً کذب است و از بین «مایلی‌کهن» و فینال عصر دوشنبه، 27 خرداد 1387، تنها یکی «مسموم» است.


دوشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۰

برای بقا


تمنای زوج کاشانی-استیلی برای بقا
رامتین جباری                        

31خرداد روزشانس حمید استیلی است. از سال77 و گل تاریخی‌اش به آمریکا که گلی فراورزشی بود و بعد سیاسی‌اش پررنگ‌تر! تا سال 90 که قراردادش را با پرسپولیس امضا کرد و باز در جنگی غیرمستقیم به خواسته‌اش رسید که جنبه غیرورزشی‌اش در منازعه «کاشانی-دایی» ملموس‌تر بود. دعواهایی که یک طرفش استیلی باشد معمولاً رسانه‌یی نمی شود، اگر بشود او به‌هرقیمتی نقش مظلوم را بازی می‌کند و از این منظر بیشترین همسانی را با حاج‌حبیب‌ کاشانی دارد که گاهی میمیک چهره و تن صدایش در دفاع و یا حتی تهاجمی برنامه‌ریزی‌شده، دل را ریش می کند! حمید استیلی شاید از پل‌های مطرح پیوند فوتبال با اهالی غیرفوتبالی‌اش باشد که در تفاهمی دو‌جانبه، جانب احتیاط را برای رسیدن به مقصود رعایت می‌کنند. در صفحه‌اش در دایرة‌المعارف اینترنتی «ویکی‌پدیا» نقل‌قولی غیرمرتبط با ورزش از او در بخش «ارتباط با مقامات سیاسی» آورده شده: «من قدرت رئیس‌جمهور را در مناظره‌هایش دیدیم و او نشان داد که مرد اول مملکت است.» و عکس پروفایل او در همین صفحه که با پیراهن سفید و کراواتی قرمز است، و این شاید همه ابعاد رفتاری مردی باشد که شیوه «زندگیِ به‌روز» را برای موفقیت تمرین می‌کند. 

سرنوشت حمید استیلی در پرسپولیس اما، روی سکوها رقم می‌خورد! جایی که فصل گذشته بیشترین تنش را در هدایت جنگ سرد بین کاشانی و دایی تجربه کرد و این، نقش سکوها و بویژه جایگاه شماره36 آزادی را برجسته‌تر می‌کند. از همان روزی که بوقچی‌ها به اسم «فرهنگ‌سازی» زیر چتر مدیران و برخی سرمربیان آمدند و به «لیدر» تغییر اسم دادند تا امروز که کمتر کسی فریادهایشان را به پای تعصب و هواداری‌ می‌گذارد، از دور یا نزدیک ردپای آنهایی پررنگ‌تر است که بر نبود جایگاهی قلبی‌ بین توده‌عام هواداران واقف‌اند و درپی تزریق یک‌شبۀ محبوبیتی ساختگی، لیدرسازی می‌کنند. حاج‌حبیب «حمیداستیلی» را دوست دارد. «دوست‌داشتن‌« بخشی از حریم‌خصوصی افراد است و کسی نمی‌تواند به علایق شخصی افراد ایراد بگیرد، اما هوادارانی که سابقه فصل گذشته را در ذهن‌دارند، شاید اینبار میدان را برای جریان‌سازی لیدرها خالی نکنند و اگر پرسپولیس را در مسیر دلخواه‌شان نبینند، راهی مستقل را انتخاب کنند. تصور اینکه زوج «کاشانی-استیلی» محبوب این روزهای هواداران باشد، کمی دور از ذهن است، بودن آنها در گرو گرفتن نتیجه است و «اعلان برای قهرمانی» در زمین فوتبال! استیلی قبل از هرچیز باید به دل این هواداران نفوذ کند. آنهایی که حضورش را از چشم کاشانی و رفاقت بین‌شان می بینند تا حقی که باید به او می رسید و این کار هر دو را سخت می کند. کاشانی به راه‌هایی که خودش می‌داند تا امروز از کنار تمام ناکامی‌های اخیر پرسپولیس به‌سلامت رد شد و آن‌را به حساب دایی واریز کرد. برای لیگ یازدهم اما، پای او در‌میان است و دیگر کسی سهمش را از رفیق دیرین جدا‌نمی کند و این معنی‌اش برای روزهای بی‌نتیجه‌گی، شاید شنیدن نام «دایی» از سوی هواداران بی‌لیدر باشد؛ نه برای اینکه او نتایج درخشانی! با پرسپولیس گرفته است، هنوز رکورد ده باخت در یک فصل و واگذاری رفت و برگشت دربی به پای دایی است و البته دو جام‌حذفی که مقابل بی‌جامی حریف دیرین در این دو فصل، برگ برنده‌یی برای کری هواداران است. دلیل اصلی‌اش ولی، قلب هواداری است که به دوست‌داشتن «دایی» عادت می‌کرد و از دوئل «کاشانی-دایی»، شهریار را ترجیح می‌داد، اما چاره‌یی جز حاج‌حبیب ندید‌، و هنوز از رفتارهای سیاسی‌زده برای ماندن در پرسپولیس عصبانی است؛ «من معلمم، اگر قرار به ماندن یکی از ما باشد، من باید بروم و دایی که از جنس فوتبال است، باید بماند.»!
الگوی ذهنی استیلی برای موفقیت در فوتبال ایران، چیزی شبیه به قلعه‌نویی است. بهره‌جویی از تمام امکانات داخل و خارج زمین مسابقه و تعامل سازنده با مدیران، گروهی از بازیکنان، لیدرها و برخی اصحاب رسانه و البته مشاوران. او که به سبک امیر اهل گرفتن مشورت‌های فنی با اهالی‌فوتبال هم است، چند‌سالی است که گوش به توصیه‌های «حشمت‌مهاجرانی» دارد و از این حیث دارای مغز آماده‌تری برای مدیریت تیم‌های بزرگی از جنس پرسپولیس است. او اگرچه از راهی که شایسته سابقه ورزشی‌اش بود به نیمکت پرسپولیس نرسید اما تجربه همکاری‌اش با آری‌هان، دنیزلی و نقش غیرقابل انکارش برای قهرمانی پرسپولیس در لیگ‌هفتم، در کنار سرمربی‌گری‌اش در استیل‌آذین و شاهین‌بوشهر، به‌اندازه‌یی که مرد اولِ این فصل پرسپولیس باشد، قابل اتکا است. برای ذهنیت‌های ناسازگار با دست‌هایی که پرسپولیس90 را آرایش کرد اما، باید سه امتیازهای مسابقات را به‌ نام زد. دل سرکش هوادار با پیروزی‌های پرسپولیس رام می‌شود، و لیگ یازدهم که آغاز این آزمون بزرگ است. حرف‌آخر؛ موفقیت «کاشانی-استیلی»، موفقیت پرسپولیس و این موفقیت، بخش بزرگی از طراوت اجتماعی و بالندگی فوتبال ایران است. اگر مرزی بین منافع شخصی و نفع عمومی فوتبال ایران قائل‌شویم، باید پرسپولیس را برای پرسپولیس بخواهیم و همیشه برنده! حالا اگر برخی از این نمدِ نفیس، کلاهی جاودان به‌سر می‌گذارند، فدای دل هواداری که شاد می‌شود و تا روزی که این فوتبال بی‌قرار «موقر» شود، توان قرار دیگری جز این نیست.
چهارشنبه 12 مرداد 90