جمعه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۰

گزارش





ببخشید که نمی‌فهمیم
رامتین جباری                                    

فساد چگونه ریشه می‌دواند؟ عامل اصلی بسط آن، از فساد گفتن‌های گنگ و بی‌هدف، نپرداختن به علت‌ها و جزئیات، و کلی گویی‌های پر ابهام است که آبیاری موثر ریشه‌های این درخت سمی است. وقتی گوش‌ها را با فرکانس واژه به واژه «فساد»، «تبانی»، «رشوه» و «توطئه» آشنا می‌کنیم، قبح‌شان را ریخته و از بار سنگین زشتی‌شان کم می‌کنیم و این در شرایطی است که با ادعای پاکی و دلسوزی‌، کاری با گوش فلک کرده‌ایم که هیچ سمعکی توان یاری‌اش را برای شنیدن ندارد!
ارسطو می‌گوید: «آدم‌های واقعاً شجاع، هرگز به خاطر زیبایی عملِ شجاعانه، شجاعت به خرج نمی‌دهند بلکه بخاطر عشق به نیکی اقدام می‌کنند، که می‌توان آن را الزام احساس شرف ترجمه کرد.»

یک هفته از گفتگوی مایلی‌کهن با برنامه «شوک» می‌گذرد و این «شوک پایدار» که ذهن کمی بیدار را در اعماق حضور مملو «چهره‌هایی با نقاب» غرق‌می‌کند. او ادعاکرد فینالی را از جام‌حذفی سراغ دارد که قهرمانش با تبانی به جام رسیده‌است. اگر فرض‌کنیم که گوینده حین افشاگری از شرایط عادی جسمی و روحی برخوردار بوده‌، پس پرده از حقیقتی برداشته‌است که با مرور فینال‌های جام‌حذفی می‌توان به عینیت گفته‌های آن رسید (مسابقه‌یی که در سال، یک‌بار بیشتر برگزار نمی‌شود و با احتساب دیدارهای رفت و برگشت، مرور تمام ادوار آن کار سختی نیست.) نشانی مایلی‌کهن همچنان که روزهای گذشته گفته شد با «استقلال-پگاه‌گیلان»، امیر قلعه‌نویی و ابراهیم تقی‌پور همخوان‌بود و این آغاز شناخت «چهره آشفته» دیگری از فوتبال‌ایران شد که اگرچه پیش‌بینی‌اش چندان سخت نبود اما مانع شوک چندباره‌ نیز نیست! مجید جلالی که از معلم-مربیان شریف فوتبال است، اعتقاد دارد مایلی‌کهن بی‌ربط حرف‌نمی‌زند. فرهاد مجیدی، کاپیتان استقلال، کلیت حرف‌های حاجی‌مایلی را، بویژه درباره حضور دلالان سودجو در فوتبال‌ایران، تایید‌می‌کند. رسانه‌ها بجای موج‌سازی‌های دروغین و بهره‌گیری از پتانسیل این فضای ملتهب، بستری مناسب را برای پرداختن و آغاز پالایش فوتبال ایران فراهم‌می‌کنند و در این میان اما، مدعیان همیشگی «پاکی فوتبال» و «فوتبال پاک» دست به عقب‌نشینی استراتژیک می‌زنند! تقی‌پور مدعی است اطرافیان مایلی‌کهن او را از شکایت رسمی منصرف کرده‌اند. قلعه‌نویی همه را به خدا واگذار کرده، سکوت‌می‌کند. فتح‌اله‌زاده از حق شخصی‌اش می‌گذرد و این تنها بخش حقوقی باشگاه‌استقلال است که اعاده حیثیتی نمادین می‌کند! زمانی که باشگاه پرسپولیس مدعی ‌است؛ «مایلی‌کهن اسمی از تیمی نیاورده و استقلال خود را انگشت‌نما‌ کرده‌است.» و حاج‌محمد‌ مایلی‌کهن که می‌گوید: «منظورم به تیم خاصی نبود.» (تا پایان اگر فقط انبوهی از علامت‌های تعجب را بگذاریم، باز حق مطلب ادا نخواهدشد.) اگر منظور به تیم خاصی نیست، حداقل پرده از تیم‌های «عام» بردارید! چراکه مبهم‌گویی‌ها فقط نشر فساد است.
فوتبال ایران بی‌شک مظلوم‌ترین پدیده در ورزش کشور است که به دست کسانی از جنس خودش نابود می‌شود؛ عده‌یی از آن به جاهایی رسیدند که در شیرین‌ترین رویاهایشان هم متصور نبودند بی‌آنکه برای فوتبال قدمی(مثبت) از قدم برداشته باشند، برخی پلی ساختند برای منصب‌ها و موقعیت‌های ویژه‌تر! و از همه ظالم‌تر، کسانی که همه آن‌را به چشم دیدند و سکوت کردند در پی «روز مبادا»! و همه روزهای فوتبال ایران را «مبادا» کردند. حجت‌الاسلام‌علی‌پور که با «کمیته رسیدگی به تخلفات» به فدراسیون فوتبال آمده‌است، سردارعزیزمحمدی که «رئیس سازمان لیگ» است و «کمیته انضباطی» که دغدغه اخلاق دارد، این روزها سکوت پرابهام‌شان چاره این روغن ریخته نیست که با آرزوی گربه بودن هر حادثه‌یی، تبعات آن موش نشده به سوراخ فراموشی نمی‌روند!
وقتی مایلی‌کهن مخاطب باشد، حداقل خوبی‌اش این است که می‌شود رک بود و بی‌پروا سخن گفت؛ بی‌پروا می‌گویم: «آقای مایلی‌کهن، شما که جز فوتبال همیشه غم مسلمانی هم داشته‌ و بارها در رسانه‌ها به صور مختلف روی آن تاکید کرده‌اید، در روزهایی که ماه‌رمضان هنوز به نیمه نرسیده‌ به دوربین برنامه شوک اگر دروغ نگفته‌اید، چرا پای حرف راست‌تان نمی‌ایستید؟ شما که بخاطر توهین به داور به پهنای صورت اشک ریخته‌اید، چرا «تیم خاص» را اسم نمی‌برید؟ اهمیت حفظ آبروی کسانی که تبانی می‌کنند برای شما در چیست؟ و چرا حرف‌هایی را می‌زنید که اگر راست نباشد، پس «افترا» قطعاً هست. ظواهر و کارنامه‌تان به اندازه کافی گویاست که اگر به تبعات اجتماعی و حقوقی ادعاهایتان و اثری که بر افکارعمومی می‌گذارد آشنا نباشید، دستکم با ابعاد اعتقادی‌اش آشنایی کامل دارید. آقای مایلی‌کهن، امروز بی‌شک وقت نوشتن بیانیه‌های معروف است.» می‌گویند گروهی عادل‌اند ولی خود را گناهکار می‌شمارند، گروهی دیگر گناهکارند ولی خود را عادل فرض می‌کنند و اگر عدالت نباشد، وجود انسان روی زمین بی‌ارزش خواهدبود.
(دلواپسی‌ام را در این یادداشت تقدیم می‌کنم به «مادرم» که آموزگار همیشگی من است، به بهانه 21 مرداد، روز تولدش. تولدت مبارک.)


هیچ نظری موجود نیست: