شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

خرگوش و کلاه


کی‌روش خرگوش زیر کلاه نیست!

رامتین جباری

پیشنهاد برای متفاوت بودن شما، یکی ژست مخالفت با «کارلوس کی‌روش» است. بله! همین شمایی که تا دیروز در هیاهوی اخبار و رسانه‌ها و ژورنالیست‌های به اصطلاح ورزشی! در سایه بودید و امروز به لطف قرار گرفتن در جبهه مخالف تیم‌ملی ایران به چشم می‌آیید. یک جور ژست روشنفکری هم به حساب می‌آید وقتی عامه فوتبال دوستان ایرانی تصور می‌کنند کی‌روش به درد فوتبال ایرانی می‌آید و شما بی‌مقدمه می‌گویید: «نه! کی‌روش هم مثل فلانی ترسو است.» یا «کی‌روش بلد نیست از داشته‌هایش استفاده کند.» و یا «تساوی برابر قطر فاجعه است.»
می‌شود به آن صحرای معروف زد و در جواب‌شان گفت: «تساوی برابر میزبان جام‌جهانی 2022، یعنی جام‌جهانی دو دوره بعد!، طبق منطق و روی همان کاغذ نام‌آشنا!، اتفاقاً نتیجه بدی نیست!»
اینجا باید دردمان بیاید. برد، مساوی یا حتی باخت جز نتیجه‌یی که به اسم فوتبال رقم خورده چیز فراتری نیست. اما میزبانی جام‌جهانی چرا! چیزِ فراتری است و درد دارد و باید دردمان بیاید که قطر، بله! «قطر»، میزبان جام‌جهانی می‌تواند باشد و میزبانی جام‌جهانی برای ما فقط یک رویای برای همیشه دست نیافتنی است که حسرتش تا ابد به دلمان می‌ماند. دردتان آمد؟ درد هم دارد.
قطر میزبان جام‌جهانی است و پول نفت و گاز را به رخ فیفا می‌کشد، در عوض ما هم پول نفت و گاز را خرج سر بریدن گاو و گوساله‌ها می‌کنیم تا مثلاً تمرین تیم ‌آبی پایتخت به چشم ژنرال متفاوت بیاید؛ درد این جاست.
اما گروهی از ما بلدیم که چطور زمین بازی را عوض کنیم و چهار امتیاز از دو بازی ابتدایی تیم‌ملی را به فاجعه تعبیر کنیم تا ژست‌مان در بیاید. مخالفان امروز کی‌روش یک مخرج مشترک دارند؛ آنها تا امروز حتی یک بازی لیگ ایران را نود دقیقه تمام ندیده‌اند یا اگر تماشا کرده‌اند سر درنیاوردند و قطعاً خبر ندارند که لیگ ایران ضعف بازیکن دارد! بله، ضعف بازیکن.
فوتبالی که قربانی دلالی و «مدیریت مبتنی بر نتیجه» می‌شود به ورطه بی‌بازیکنی می‌افتد و امروز که میانگین سنی تیم‌ملی ایران فاجعه است و هنوز دریبل‌های علی کریمی سر شوق‌مان می‌آورد و امیدمان به شوت‌های نزده نکونام است، طبیعی است که مقابل صد و هرچند هزار نفر! برابر قطر مساوی کنیم و از خلق حتی یک موقعیت جدی گل در مضیغه باشیم.
ما ملت همیشه در انتظار معجزه، ما مردمان همواره در حسرت ظهور یک قهرمان، ما خلق مستمر در آرزوی «آیا روزی کسی خواهد آمد که دوای همه دردهای ما باشد!؟» همه آرزوها و امیدهایمان را به نام «کارلوس کی‌روش» سند زدیم، به این آرزوی محال که او وردی بخواند و غول چراغ فوتبال ما بیدار شود.
شما به این امید بمانید و به رسالت تاریخی خود عمل کنید؛ بله! امروز سکوهای استادیوم آزادی این پتانسیل را دارد که علیه کی‌روش و تیم‌ملی «شعار وطن‌پرستانه!» سر دهد، و شما به رسالت خود طی همین چند روز عمل کردید. حالا شما خرگوش را از زیر کلاهی که بر سر دارید بیرون بیاورید.
شنبه 27 خرداد 91

هیچ نظری موجود نیست: