شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۰

حماسه غم انگیز یک نامه

دویی که از آغازپنج بود
رامتین جباری                         


فاصله «رویایی شیرین» تا «کابوس» برای تیم امید، فاصله کوتاه «یک شنبه» تا «پنجشنبه شب» گذشته بود. و به سبک سینمای هیچکاک، رویای شیرین نقش وحشت و فاجعه را ایفا کرد. ایران با یک گل برنده دیدار رفت است و این تنها نقاب رویاگونه ای برای پرسوناژ ترسناک قصه بود. آنسوی نقاب شوکی بزرگ در کمین است تا با انتقال ناگهانی تمام ترس به تماشاچی، چشمان اش را از حدقه درآورد. برنده دیدار رفت هم! عراق است، آنهم با «سه» گل در مقابل یک «صفر» برای تیم امید!
یک فلاشبک به حدود چهار ماه پیش. دوشنبه، نهم اسفند 89. در این روز، از طرف کنفدراسیون فوتبال آسیا یک فاکس به دفتر فدراسیون فوتبال در تهران فرستاده می شود. نامه ای اینچنینی معمولاً به رویت محمدنبی، دبیرکل فدراسیون، و فریدون معینی، رئیس کمیته تیم های ملی، می رسد و رونوشتی هم که ظاهراً تقدیم سرپرست وقت تیم المپیک، آقای پرهیزگار، شده است.
یک کات به ساعت یازده صبح پنجشنبه، دوم تیر نود. نمابر دیگری، پیش از دیدار برگشت در تهران، از همان مبدا به فدراسیون فوتبال ایران ارسال می شود. و «...وقتی قبل از بازی گفتند این اتفاق افتاده، شوکه شدم. من روحیه‌ام را باختم، بچه‌های تیم هم روحیه‌شان را از دست دادند.» این دیالوگ علی منصوریان، سرمربی تیم امید، پس از شکست دوبرصفر در تهران است.
نامه اول مفقود شده است و نامه دوم، نامه ای است که به علت تخلف در استفاده از بازیکن محروم، رای به بازنده شدن ایران در اربیل عراق داده است. نام او «کمال کامیابی نیا» است و در اربیل، دقیقه 89 وارد میدان شد که خبر محرومیت اش در همان نامه اول اطلاع رسانی شده بود. کسی اما به یاد نیاورد و یا نخواست به یادبیاورد که محتویات نامه اول چه بود!؟
«...تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که کاری کنیم تا حماسه ملبورن تکرار شود. به کریم باقری زنگ زدم و گفتم الان به تجربه و روحیه‌ای که به ما می‌دهی نیاز داریم.» این دیالوگ منصوریان، پیش از دیدار برگشت، با عراق است. تنها راهی که به نظر رسیده، تکرار یک حماسه است. حماسه ای ثانی برای خنثی سازی حماسه ی آقایان در فدراسیون فوتبال ایران!
اینجا فدراسیون فوتبال ایران است. اینجا به عنوان نمونه ژاپن نیست که کسی مسئولیت را بپذیرد و مثلاً هاراگیری کند یا دستکم برای عذرخواهی نود درجه خم شود. بهرام افشارزاده، دبیرکل کمیته ملی المپیک، پیش از سوت پایان ورزشگاه را ترک می کند. سعیدلو، رئیس سازمان تربیت بدنی، در حالی که عقربه های ساعت، بعد از «ده شبِ پنجشبه!» را نشان می دهد به بهانه شرکت در جلسه ای مهم، پاسخگوی هیچ خبرنگاری نیست و آدرس رئیس فدراسیون را می دهد. و خنده ای که اینبار بر لبان کفاشیان ماسیده است.
کی روش پس از بازی رفت گفته بود:«برای تبریک گفتن زود است، فقط یک نیمه را آنهم با حداقل نتیجه بردیم. بازی هنوز تمام نشده است.» و تیم امید ایران نیمه دوم این بازی را وقتی آغاز کرد که جز جوانان زیر 23 سال این تیم و متولیان امر! کسی نمی دانست با سوت یوچی نیشیمورا، عراق با سه گل پیش است. «همه بازیکنان را قسم دادم که این موضوع را به هیچ کس و حتی به خانواده‌های خود نگویند.»، دیالوگ غم انگیز سرمربی، پیش از آغاز مسابقه.
امید ناامید ایران صفر، تیم المپیک عراق 5. حالا درک همه آن بی نظمی ها در زمین بازی آسان است.
و رئیس فدراسیون که ادعا می کند باخت سه بر صفر صحت ندارد: «...منصوریان فرافکنی می کند.»
حسرت المپیک به فاجعه بارترین شکل ممکن، دستکم چهل ساله شد. برای تبریک گفتن هیچوقت دیر نیست! و این صحت دارد.
شنبه 4 تیر 90

هیچ نظری موجود نیست: