چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۰

تو فکر یک سقف ام







این داستان واقعی ست.. نیست..
از «جدایی امیر از ساکت» تا «جدایی حاجی از پرویز»
تو فکر یک سقف ام
رامتین جباری
                                                                                                                                                               
 سکانس یک
علی فتح اله زاده، روی خط تلفنی برنامه نود، اگرچه از حضور دوباره مظلومی برای لیگ یازدهم می گوید اما آن اطمینانی که باید، در صدایش نیست! تا جایی که عادل فردوسی پور به زبان می آید: «انگار خیلی هم دلتان با ماندن مظلومی نیست؟»
پاسخ سرپرست موقت باشگاه استقلال، که با این عنوان! دو سالی است برای استقلال تصمیم سازی می کند، شنیدنی است: «مظلومی را می خواهیم. ولی چون ما "سقف قرارداد" را رعایت می کنیم، شاید آقای مظلومی ما را نخواهد.»

فلاش بک
از آن سو، امیرقلعه نویی که پیش از این اذعان کرده بود از حضور در سپاهان راضی است و به راه های «فرا استانی» شدن این باشگاه می اندیشد، در گام آخر، لقای «فرا استانی شدن سپاهان» را به عطای «آسیایی» بودن کنونی اش بخشید و رفت، به یک دلیل: «گفتند سقف قرارداد، گفتم خداحافظ.»

فلاش فوروارد
حال اگر فرض محال کنیم طی روزهای آتی، پرویز مظلومی با مبلغی بالاتر از «سقف قرارداد» از استقلال برود، آنگاه این استقلال بدون سرمربی، در پی سرمربی های بدون تیم، بی درنگ به گزینه نام آشنایی خواهد رسید. تک گزینه ای به نام امیر قلعه نویی!
و از آنجایی که امیر به «سقف» اعتقادی ندارد و به بالاتر از آن فکر کند، سوال چهارگزینه ای زیر، پیش روی «استقلالِ حاجی»، «امیر استقلالی» و همه ما است:

گزینه 1 – حاجی سقف استقلال را می شکند و بی سقف با امیر امضا می کند.
گزینه 2 – امیر با حاجی زیر یک سقف می آید و با استقلال امضا می کند.
گزینه 3 – امضایشان نمی شود.
گزینه 4 – سقفی اندازه قلب من و تو، واسه لمس تپش دلواپسی.

راهنمایی: گزینه 4 وقتی صحیح است که حاجی و امیر، دلواپس لمس شدن سقف شان توسط سازمان لیگ و شخص عزیز محمدی باشند.


توطئه فامیلی با مردعنکبوتی
سناریوی بدبینانه تری نیز می تواند از گفتگوی تلفنی دکتر با نود نوشته شود:
در این سناریو، «سقف قرارداد» حربه ای است برای سخت گرفتن به پرویز مظلومی تا او با پیوستن به تیم دیگری که اعتقاد چندانی به سقف ندارد، حاجی را به مراد دلش برساند، تا پس از آن، او با شکستن سقف، موجبات «فرود» امیر را به استقلال فراهم کند. (با «ورود» اشتباه نشود! چرا که حاجی سقفِ استقلال را شکسته و امیر می تواند روی «استقلال بدون سقف» فرود آید و یا حتی سقوط آزاد کند!)

با طعم هندی
این سناریوی بدبینانه اگر فرصتی برای بازنویسی از روی نسخه های موفق هندی داشته باشد می تواند با آغازی تراژیک و پایانی درام، رکورد فروش را جابجا کند.
پرویز مظلومی، در نقش آدم بد داستان، استقلال را به قراردادی بالاتر از سقف می فروشد و از این تیم مردمی می رود. احساسات هواداران جریحه دار می شود. دست آقای مدیر، نقش مظلوم، در فصل نقل و انتقالات در پوست گردو می ماند. و ناگهان امیر قلعه نویی، نقش اول و قهرمان داستان، با اینکه بخاطر همین محدودیت سقف، از سپاهان آسیایی و همه امکانات رویایی اش جدا شده، فقط به عشق هواداران استقلال، متحول شده در مقابل سقف سرخم می کند تا در سکانس پایانی ناجی توامان حاجی و استقلال باشد.

کات
اما تنها گره داستانی و معمای حل نشده سناریو و «حاجی» جایی است که تا این لحظه پرویز مظلومی، هرگز اعتراضی به سقف قراردادها نداشته و حرفی از رفتن نزده است. معمایی که سرنخ آن درهمان دیالوگ عادل است: «انگار خیلی هم دلتان با ماندن مظلومی نیست؟» و ترانه ی تیتراژ پایانی که حاجی باید با صدای گرفته ای برای تمنای دلش بخواند: تو فکر یک سقفم، یه سقف «رویایی»، سقفی برای ما، حتی مقوایی...

روزنامه امتیاز
چهارشنبه 18 خرداد 90

هیچ نظری موجود نیست: