دور آسیا در پنج روز
با کیروش فردا روشن است
رامتین جباری
برای بدرقه کیروش و تیمش، از آسمان پائیزی تهران برف نوبرانه بارید تا پایتخت با رنگ پیراهن تیمملی «یکرنگ» شود. حالا تیمایران با کارلوس، از نزدیکیهای صفر درجه سانتیگراد تهران به منامهیی میرود که وبسایتهای هواشناسی دمایش را برای روز بازی تا 26درجه سانتیگراد و آسمانش را آفتابی پیشبینی کردهاند، پس سفر به کرانههای جنوبی «خلیجفارس» مطبوعتر از همیشه است. بازی با بحرین، تماماً به پای تفکر «کیروش» نوشته میشود، مردی که در پنجمین ماه کاریش در ایران، بیش از گذشته با جنس حریفان آسیایی آشنا شده و مختصات ذهنی فوتبال را با «ایران» با اندازههای دقیقتری ترسیم میکند. او برای آسمان ابریمان، خورشید منامه و باله رامایانا را از جنوبشرقی قاره کهن، سوغات میآورد.
تنها دلخوشی امروز فوتبال ایران، مهمترین آن هم هست و این فقط! از به ندرت خوش شانسیهای جمعی ما و بی اغراق به واسطه حضور «کارلوس کیروش» است که با وجود نامتناجس بودنش با «فوتبال ایرانی»، تنها دلیل همچنان دلبسته ماندن به همین «فوتبال ایرانی» است.
فردا و سهشنبه آینده، 20 و 24 آبان، در فاصله پنج روز، تیمملی در دو بازی خارج از خانه، غرب تا جنوبشرق آسیا را سفر میکند تا پس از مصاف با «بحرین» و «اندونزی»، صعودش از گروه پیشمقدماتی E آسیا مسجل شود، که پایان این مرحله، آغاز یک راه دشوار و طولانی است برای کسب سهمیه جامجهانی2014 که با کارلو شیرین و دوستداشتنی به نظر میآید.
x x x
وقتی «علی کریمی» با همه سابقهیی که از او داریم میگوید: «کیروش بخواهد میمانم، نخواهد میروم.» روشنترین شناسه برای تیمی است که گمشدهاش را پس از سالها، به مرور پیدا میکند و اگر در حال طی کردن پروسه «مربی محور»شدن است، حول محوری «سزاوار» شکل میگیرد؛ آنچه که در همه سالهایی که رفت، از تیمملی دریغ شد! روزگاری تیمملی نه «بازیکن محور»، که زیر سلطه «سالار»بازیکنهایی بود که نتیجهاش چند دستگیهای پیدا و پنهانی شد که به عنوان نمونه همین «علی کریمی» حاضر نمیشد کنار بعضی از همبازیانش حتی در فِرستکلاس هواپیما بنشیند! زمانی هم که به راه «مربی محوری» رفت، به دام «خرد جمعی» افتاد که با راهبری مهندس مصطفوی، از بین دو گزینه «مجید جلالی» و «قلعهنویی»، به جبران معرفت امیر «که در همه سالهای خانهنشینی هفتهیی یکبار تلفنی با من در تماس بود اما جلالی هیچوقت حالی از من نپرسید» به ژنرالی سپردهشد [او مدتی است از احوال دکتر دادکان هم غافل نیست] که در اولین جلسه تمرین تیمملی، برای اعلام علنی محوریت مربی! از بازیکنان ملی میخواست پس از یک ضربه سر و چند روپایی، توپ را به پشت، با اندامی حدفاصل کمر و پاها، استپ کنند! و این همه تفسیری بود که از «مربی محوری» میشد.
در گام آخر هم «افشین قطبی» به سبب حضور ردپای دلالهای بینالمللی! هرگز موفق به همراه کردن همه حسعمومی برای تیمملی نشد، هرچند که برای این قواره کوچک نیز بود، و حلقه میانی این دو نفر «علی دایی»، که با همه کاریزمایی که داشت، هنوز هم از کمبود دانش فنی رنج میبَرد و با تیم باشگاهیاش پایینهای جدول دست و پا میزند، «پتانسیل» بیهمتایی که برای تیمملی زود خرج شد و هنوز هم اندازههای خودش را خوب نمیداند!
این پارهیی از کمترین دلایلی است که دخیل بستن به اسباب حضور «کیروش» را توجیه می کند.
x x x
هفته پیش رو اگرچه برای تیمملی و کادرفنیاش، هفته آسانی نیست اما وقوع یک اتفاق حتمی است؛ جو فوتبالملی ما را فراخواهد گرفت و همین که تنهمان به تنه تیمی میخورد که تفکری حرفهیی را بالای سر دارد، برای روح زخمخورده اینروزهای فوتبال ما، مرهمِ خوبی است. تیمی که امروز برای دوستداشتنش، بهانههامان دیگر از نوع «مجیدی» یا «کریمی» نیست. تیمملی را دوست داریم چرا که احساس تیمی - «ملی» - را پس از سالها دوباره زنده کرده است.
x x x
آداب فوتبال مثل زندگی «ساده» است، ولی ما عادت داریم و بیشتر اصرار داریم از هر پدیدهیی، یک مشکل بزرگ، بغرنج و حلنشدنی بسازیم، از فوتبال هم.
«کیروش» و بازیکنانش که انگار با پیراهن ملی از سیاره دیگری میآیند و از شیوه بازی تا کردار و رفتارشان، با بازیهای باشگاهی متفاوت است، تمرینی است برای «ما» که درک سادهتری را از فوتبال تمرین کنیم و رسم «لذتبردن» از فوتبال ایرانی را یاد بگیریم.
پنجشنبه 19 آبان 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر