چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۸

من و تو به جون هم قسم می خوردیم

یادته
بغضِ منو
گریه می کردی

تو فقط حرفِ منو باور می کردی

یادته
بعضی شبا
به پات می مُردم

من فقط به جون تو قسم می خوردم

یادمه
بغضِ تو رو
گریه می کردم

من فقط به داشتنِ تو فکر می کردم

گاهی وقتا
که بهونه مو می گیری
یا میای از پنجره،
جای خالی مو ببینی..
من
دلم اینجا می گیره،
این دیگه دست خودم نیست
که می خواد برات بمیره

من
هنوز باور ندارم
که دیگه تو رو ندارم

گاهی وقتا
که بهونه تو میگیرم
من میام
تا جلوی عکس چشات،
اونجا می میرم..
یا میرم به اون شبی که
تو برام گریه می کردی،
من..
مسافر بودمو
تو چشات گم می شدم..
تو،
منو پیدا نکردی!

۲ نظر:

Unknown گفت...

وقتی آدم از سفر می رسه می بینه توی چهار ستون یه ترانه خوشگل آپ شده خیلی کیف می کنه.
ترانه ات به دلم نشست دوستش داشتم.

عکاسه بی عکس گفت...

کاج
سیب می دهد
اگر عاشق شود
انگور می دهد
اگر مست شود
توت فرنگی می دهد
اگر خوشبخت شود
کاج می ماند
اگر تنها باشد!
بی تو من کاج هم نمی دهم
دلم برات تنگ شده
برای لبخندت.
برای 206مشکی
برای شبی که می خواستم برم اسپانیا
یادته......