دوشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۰

برای بقا


تمنای زوج کاشانی-استیلی برای بقا
رامتین جباری                        

31خرداد روزشانس حمید استیلی است. از سال77 و گل تاریخی‌اش به آمریکا که گلی فراورزشی بود و بعد سیاسی‌اش پررنگ‌تر! تا سال 90 که قراردادش را با پرسپولیس امضا کرد و باز در جنگی غیرمستقیم به خواسته‌اش رسید که جنبه غیرورزشی‌اش در منازعه «کاشانی-دایی» ملموس‌تر بود. دعواهایی که یک طرفش استیلی باشد معمولاً رسانه‌یی نمی شود، اگر بشود او به‌هرقیمتی نقش مظلوم را بازی می‌کند و از این منظر بیشترین همسانی را با حاج‌حبیب‌ کاشانی دارد که گاهی میمیک چهره و تن صدایش در دفاع و یا حتی تهاجمی برنامه‌ریزی‌شده، دل را ریش می کند! حمید استیلی شاید از پل‌های مطرح پیوند فوتبال با اهالی غیرفوتبالی‌اش باشد که در تفاهمی دو‌جانبه، جانب احتیاط را برای رسیدن به مقصود رعایت می‌کنند. در صفحه‌اش در دایرة‌المعارف اینترنتی «ویکی‌پدیا» نقل‌قولی غیرمرتبط با ورزش از او در بخش «ارتباط با مقامات سیاسی» آورده شده: «من قدرت رئیس‌جمهور را در مناظره‌هایش دیدیم و او نشان داد که مرد اول مملکت است.» و عکس پروفایل او در همین صفحه که با پیراهن سفید و کراواتی قرمز است، و این شاید همه ابعاد رفتاری مردی باشد که شیوه «زندگیِ به‌روز» را برای موفقیت تمرین می‌کند. 

سرنوشت حمید استیلی در پرسپولیس اما، روی سکوها رقم می‌خورد! جایی که فصل گذشته بیشترین تنش را در هدایت جنگ سرد بین کاشانی و دایی تجربه کرد و این، نقش سکوها و بویژه جایگاه شماره36 آزادی را برجسته‌تر می‌کند. از همان روزی که بوقچی‌ها به اسم «فرهنگ‌سازی» زیر چتر مدیران و برخی سرمربیان آمدند و به «لیدر» تغییر اسم دادند تا امروز که کمتر کسی فریادهایشان را به پای تعصب و هواداری‌ می‌گذارد، از دور یا نزدیک ردپای آنهایی پررنگ‌تر است که بر نبود جایگاهی قلبی‌ بین توده‌عام هواداران واقف‌اند و درپی تزریق یک‌شبۀ محبوبیتی ساختگی، لیدرسازی می‌کنند. حاج‌حبیب «حمیداستیلی» را دوست دارد. «دوست‌داشتن‌« بخشی از حریم‌خصوصی افراد است و کسی نمی‌تواند به علایق شخصی افراد ایراد بگیرد، اما هوادارانی که سابقه فصل گذشته را در ذهن‌دارند، شاید اینبار میدان را برای جریان‌سازی لیدرها خالی نکنند و اگر پرسپولیس را در مسیر دلخواه‌شان نبینند، راهی مستقل را انتخاب کنند. تصور اینکه زوج «کاشانی-استیلی» محبوب این روزهای هواداران باشد، کمی دور از ذهن است، بودن آنها در گرو گرفتن نتیجه است و «اعلان برای قهرمانی» در زمین فوتبال! استیلی قبل از هرچیز باید به دل این هواداران نفوذ کند. آنهایی که حضورش را از چشم کاشانی و رفاقت بین‌شان می بینند تا حقی که باید به او می رسید و این کار هر دو را سخت می کند. کاشانی به راه‌هایی که خودش می‌داند تا امروز از کنار تمام ناکامی‌های اخیر پرسپولیس به‌سلامت رد شد و آن‌را به حساب دایی واریز کرد. برای لیگ یازدهم اما، پای او در‌میان است و دیگر کسی سهمش را از رفیق دیرین جدا‌نمی کند و این معنی‌اش برای روزهای بی‌نتیجه‌گی، شاید شنیدن نام «دایی» از سوی هواداران بی‌لیدر باشد؛ نه برای اینکه او نتایج درخشانی! با پرسپولیس گرفته است، هنوز رکورد ده باخت در یک فصل و واگذاری رفت و برگشت دربی به پای دایی است و البته دو جام‌حذفی که مقابل بی‌جامی حریف دیرین در این دو فصل، برگ برنده‌یی برای کری هواداران است. دلیل اصلی‌اش ولی، قلب هواداری است که به دوست‌داشتن «دایی» عادت می‌کرد و از دوئل «کاشانی-دایی»، شهریار را ترجیح می‌داد، اما چاره‌یی جز حاج‌حبیب ندید‌، و هنوز از رفتارهای سیاسی‌زده برای ماندن در پرسپولیس عصبانی است؛ «من معلمم، اگر قرار به ماندن یکی از ما باشد، من باید بروم و دایی که از جنس فوتبال است، باید بماند.»!
الگوی ذهنی استیلی برای موفقیت در فوتبال ایران، چیزی شبیه به قلعه‌نویی است. بهره‌جویی از تمام امکانات داخل و خارج زمین مسابقه و تعامل سازنده با مدیران، گروهی از بازیکنان، لیدرها و برخی اصحاب رسانه و البته مشاوران. او که به سبک امیر اهل گرفتن مشورت‌های فنی با اهالی‌فوتبال هم است، چند‌سالی است که گوش به توصیه‌های «حشمت‌مهاجرانی» دارد و از این حیث دارای مغز آماده‌تری برای مدیریت تیم‌های بزرگی از جنس پرسپولیس است. او اگرچه از راهی که شایسته سابقه ورزشی‌اش بود به نیمکت پرسپولیس نرسید اما تجربه همکاری‌اش با آری‌هان، دنیزلی و نقش غیرقابل انکارش برای قهرمانی پرسپولیس در لیگ‌هفتم، در کنار سرمربی‌گری‌اش در استیل‌آذین و شاهین‌بوشهر، به‌اندازه‌یی که مرد اولِ این فصل پرسپولیس باشد، قابل اتکا است. برای ذهنیت‌های ناسازگار با دست‌هایی که پرسپولیس90 را آرایش کرد اما، باید سه امتیازهای مسابقات را به‌ نام زد. دل سرکش هوادار با پیروزی‌های پرسپولیس رام می‌شود، و لیگ یازدهم که آغاز این آزمون بزرگ است. حرف‌آخر؛ موفقیت «کاشانی-استیلی»، موفقیت پرسپولیس و این موفقیت، بخش بزرگی از طراوت اجتماعی و بالندگی فوتبال ایران است. اگر مرزی بین منافع شخصی و نفع عمومی فوتبال ایران قائل‌شویم، باید پرسپولیس را برای پرسپولیس بخواهیم و همیشه برنده! حالا اگر برخی از این نمدِ نفیس، کلاهی جاودان به‌سر می‌گذارند، فدای دل هواداری که شاد می‌شود و تا روزی که این فوتبال بی‌قرار «موقر» شود، توان قرار دیگری جز این نیست.
چهارشنبه 12 مرداد 90

هیچ نظری موجود نیست: