یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۱

خطر آتش


عملکرد ناامیدکننده ستاره‌های کی‌روش

تیم‌ملی در خطر آتش لیگ‌برتر

رامتین جباری

قهرمان سه فصل گذشته لیگ‌برتر، هفته پنجم و ششم را باخت تا با ده امتیاز به رتبه هفتم سقوط کند. استقلال، قهرمان فصل قبل جام‌حذفی و جدی‌ترین رقیب دو لیگ گذشته سپاهان، با نه امتیاز تیم دهم لیگ دوازدهم است. پرسپولیس که این فصل با خرید 50 درصدی تیم‌ملی درصدد جبران ناکامی‌های چند فصل اخیر بود، جایگاهش تا امروز از بین تیم‌های فانوس به دست پایین جدول بالاتر نیامد. این وضعیت «مثلث افتخار» فوتبال ایران است. سه تیمی که شاکله اصلی تیم‌ملی اند و همین، دنبال‌کنندگان جدی وضعیت تیم‌ملی را نگران می‌کند.
مهدی رحمتی، جلال حسینی، هادی عقیلی، حسین ماهینی، خسرو حیدری، مهرداد پولادی، آندرانیک تیموریان، جواد نکونام، احسان حاج‌صفی، علی کریمی و کریم انصاری‌فرد؛ این اسامی ترکیب ابتدایی تیم‌ملی است که 23 خرداد میزبان تیم قطر بود. نگاهی به وضعیت امروز این بازیکنان حقیقتاً جای نگرانی دارد. جدای یکی دو استثناء و یکی دو تای دیگری که اصطلاحاً لژیونر اند، هیچ یک در حد و اندازه‌های «بازیکن ملی» نیستند. جواد نکنونام رسماً وسط زمین راه می‌رود؛ فاصله «جواد لالیگایی» با «نکوی استقلالی»، فاصله لیگ ایران با «لالیگا» است. نه نشانی آمادگی دارد، نه انگیزه و این‌طور به نظر می‌آید که پیشنهادهای آن‌چنانی باشگاه‌های قطر از نکنونام بدون بازوبند! یک بازیکن دلسرد و خنثی ساخته. از بین سرخ‌پوش‌های تیم‌ملی هم اگر ماهینی را با ارفاق جدا کنیم، عملکرد سیدجلال، پولادی و کریم با جزئیات روی دایره است. از عمق نگاه در فکر غرق‌شده «کی‌روش» حین تماشای داربی 75، درجه بالارفته نگرانی قابل لمس است. بحران پرسپولیس درآستانه گرفتار کردن انتخاب‌های محدود سرمربی تیم‌ملی است. از آن طرف هم نمایش متوسط نزدیک به ضعیف استقلال، از درون دروازه تا قلب تیم‌ملی را تهدید می‌کند. این‌که عملکرد تیم‌ملی چیزی متفاوت از برآیند لیگ‌برتر باشد، «تخیلی» غیرحرفه‌یی است که فقط استرس را به فضای تیم‌ملی تزریق می‌کند. تا دو هفته دیگر تیم‌ملی برای بازی سوم به لبنان می‌رود. امروز که دلیل نمایش غیرقابل‌قبول تیم‌های لیگ را از سرمربی‌ها می‌پرسی، علت اصلی را «هفته‌های ابتدایی» می‌دانند! مسلماً این دو هفته آن‌قدر کش نمی‌آید که سرمایه تیم‌ملی بارور شود. از دل همین شش هفته مایوس‌کننده باید به قلب بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی رفت و کی‌روش که قطعاً نقطه تمرکز هدف‌گذاری‌ها می‌شود؛ انگار وقتی که این بازیکن‌ها به اردوی تیم‌ملی می‌روند به یمن حضور کی‌روش جهش ژنتیکی خواهند داشت و ورژن دگرگون‌شده‌یی از لیگ را به زمین فوتبال می‌برند! بازی سوم ایران و دومین مسابقه خارج از خانه، وضعیت تیم‌ها را در گروه A تثبیت می‌کند و از این حیث بازی مهمی برای تیم‌ملی است، به‌خصوص که پیش‌بازی دیدار حساس و تعیین‌کننده سرنوشت این گروه با «کره‌جنوبی» برای بیست و پنجم مهرماه است. حالا تصور کنید گروهی از منتقدین «کی‌روش» را که برای «نقد» چشم‌ها را به روی لیگ ایران می‌بندند و تیم‌ملی را ایزوله‌شده از بدنه اصلی فوتبال ایران تصور می‌کنند؛ و باز همان داستانی که «کی‌روش» با ظرافت برای توصیف چنین موقعیتی تعریف می‌کند و از جنگلی می‌گوید که در آتش می‌سوزد و کسی که فکر می‌کند در جنگل باران می‌بارد ولی برای دیگران از زیبایی جنگل وقتی که برف می‌بارد حرف می‌زند؛ جنگل لیگ گرفتار آتش زیر خاکستر است و از آسمان تیم‌ملی نه باران خواهد بارید، نه برف. 
دوشنبه 6 شهریور 91
 

توپ و گوجه


پایان عصر داربی‌های مهیج

توپ‌بازی روی مدار گوجه

رامتین جباری

یک ساعت قبل از شروع بازی، ترکیب دو تیم روی خروجی خبرگزاری‌ها آمد. نیلسون کوریاجونیور، دروازه‌بان پرسپولیس خواهد بود. شهاب گردان، یکی از چند ستاره میلیاردی سرخ‌پوشان روی نیمکت است. کنار شهاب هم گران‌ترین بازیکن تاریخ پرسپولیس نشسته؛ کریم انصاری‌فرد. اگر رویانیان خبر داشت که این خریدهای میلیاردی از اسباب تزئین نیمکت برای داربی فراتر نمی‌روند، میلیاردهایش را جای دیگری خرج می‌کرد. کی‌روش از جایگاه ویژه فقط می‌تواند طرز نشستن بازیکن تیم‌ملی را روی نیمکت به دقت رصد کند.
پدیده سه گله داربی 74 هم نیمکت‌نشین محض بود؛ «ایمون زائد» دل مانوئل را نبرده! دست امیر در نبود مجتبی، خسرو حیدری و میداوودی، برای چینش نفراتش همچنان بازتر از پیرمرد بود. روی کاغذ امیر چهار چهار دو را سیستم مناسبی برای مقابله با پرسپولیس می‌داند. اگرچه سیاوش اکبرپور با شعاع حرکتی که پشت سر آرش تعریف شده، عملاً استقلال را چهار سه دو یک می‌کند. از اردوی سرخ، اینکه مهدی مهدوی‌کیا و علی کریمی فیکس به میدان می‌آیند ثابت می‌کند سر بزنگاه، هنوز جز نسل طلایی 96 فوتبال ایران کسی قابل اعتماد نیست. از ترکیب به میدان آمده دو تیم، 9 نفر از بازیکنان تیم‌ملی حاضرند. یکی دو نفری هم حین بازی اضافه می‌شوند. ژوزه و امیر بازی را از همین جا شروع کردند. هر دو مربی به سه تعویض مجاز دل بسته‌اند. این داربی پیراهن تیم‌ملی را از چند نفر پس خواهد گرفت؟ جواب پیش کارلوس کی‌روش است که با چشم‌هایی خیره از خط و ربط زمین آزادی، راه رسیدن به برزیل 2014 را ترسیم می‌کند! کی‌روش در آخرین مصاحبه منتشر شده‌اش وضعیت را این‌گونه شرح می‌دهد؛ «آنها ازکنار جنگل رد می‌شوند و می‌بینند که جنگل در آتش می‌سوزد ولی وانمود می‌کنند که در جنگل باران می‌بارد. وقتی با رسانه‌ها سخن می‌گویند، می‌گویند امروز روز بسیار زیبایی در جنگل بود بخاطر اینکه برف می‌بارید.» کی‌روش این‌ها را برای گروهی از منتقدین تیم‌ملی می‌گوید که با تغییر کوچکی در فعل و فاعل برای هر زمینه دیگری هم کاربردی می‌شود. نمونه‌اش مصاحبه‌های قبل و بعد از داربی این دو سرمربی! امیر وعده داده بود داربی 75 بهترین داربی تاریخ خواهد شد. بعد از بازی هم گفت: «حالا مطمئن شدم که این تیم قهرمان می‌شود.» شاید فرستادن حنیف عمران‌زاده از قلب دفاع یارکوب به جای مهاجم هدف، کلمه رمز امیر برای ثبت در تاریخ و رسیدن به جام قهرمانی است. آلترناتیو حنیف هم جی‌لوید ساموئل خواهد بود و اینکه توپ را از هرکجای زمین روی دروازه بریزید. ژوزه مانوئل هم دست‌کمی از امیر ندارد، او می‌گوید؛ «به ترکیب ایده‌آل تیم رسیدم و دیگر به این تیم دست نمی‌زنم.» مشخص نیست چه کسی و چطور ژوزه را توجیه کرده! پرسپولیس برای قهرمانی بسته شده یا برای ماندن در لیگ!؟ ترکیبی که با ماموریت نباختن به زمین مسابقه می‌آید، با یک تساوی مقابل «استقلال بدون برنامه» به دستاورد «ترکیب ثابت» می‌رسد! مثل پوشش تلویزیونی، هلی‌کوپتر صداوسیما و نماهایی که حداقل المان‌های جذابیت را هم نداشت و فقط به چشم گزارشگر مسابقه می‌آمد، همه اجزای بازی روز جمعه دقیقاً با خود مسابقه هم‌خوانی داشت. آن‌ها دست به دست هم داده بودند تا حوصله مخاطب را لبریز کنند. بازی ایستا، بزن زیرش‌های تماماً بی‌هدف، تعویض‌های از پیش مشخص و ترس از «باخت اتفاقی»! فلسفه فوتبال را از همان دقیقه یک بازی کشت. سخت‌ترین کار هم همین نوشتن درباره داربی 75 است، داربی «بی‌رگی» که حتی «دافعه» هم نداشت و همه بازیگران و بازی‌سازانش از روی نیمکت تا قلب زمین از «مساوی بدون گل» مطمئن بودند. فوتبال ایران مسموم است. صدرنشین با تیم قعر جدول در یک طراز اند، نه به این معنی که فاصله فنی تیم‌ها به هم نزدیک شده است، بلکه به این تفسیر که تیم‌هایی بدون ماهیت فنی و شخصیت جمعی، همه را شبیه به هم کرده! از داربی 68 تا قبل از این بازی، دو تیم در هر شرایطی و با هر درجه از بحران‌های درونی و رده جدول لیگ، «داربی» را برای «داربی» بازی می‌کردند و برای بردن حتی به باخت رضایت می‌دادند. از جمعه زنگ «شهرآوردهای خنثی» دوباره به صدا درآمد. از مردِ پیر پرتغالی که فعلاً انتظاری نمی‌رود، اما امیر و هواخواهنش که همیشه «پرویز مظلومی» و دیگران را متهم به نداشتن «جسارت» و «ترسو» بودن می‌کنند؛ لطفاً با جزئیات فاکتورهای جسارت امیر را برای داربی شماره 75 تشریح کنند. ضمناً «فوتبال» با «توپ‌بازی» کمی تفاوت است.
یک‌شنبه 5 شهریور 91


شنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۱

بنا


دست‌رشته افتخار ادامه دارد

مصادره بنا، بنا نشود

رامتین جباری

یک – ساده‌ترین کار ممکن این روزها حمایت از «محمد بنا» است. از کارشناس تا مدیر ورزشی، از مردم عادی کوچه بازار تا روشنفکر کافه‌نشین، از بنا مثال می‌زنند. جدی‌ترین مجری خارج‌نشین که متوجه عمق طنز برنامه و تفسیرهایش نیست تا قلم به مزدنگار بیرون مانده ادعا می‌کنند که «محمد بنا» را قبول دارند! و کارنامه فنی‌اش را ستایش می‌کنند. یکی دیگر آوانگارد می‌شود و با ژست گره کراوات روی پیژامه می‌گوید؛ «شخصاً بنا را دوست دارم.» یکی هم هاج و واج از راه می‌رسد و سراغ «بنای فوتبال» می‌گیرد. حتی داستان آن دو نفر دستگیرشده و بی‌خبر معروفی که از راه رسید و روبه پلیس گفت: «ما سه نفرو کجا می‌برین؟» هم جواب‌گوی این همه بی‌مزه‌گی شبه کارشناس‌ها و مفسرنماها نیست.
دو – ساده‌ترین اندیشه مدیران ارشد ورزش ما دل‌بستن به پدیده منحصربفردی به نام «احسان حدادی» است. آقای وزیر و مهندس علی‌آبادی به اتفاق معتقدند مدال نقره المپیک احسان که نخستین مدال تاریخ ورزش ایران در دومیدانی المپیک است، دروازه تازه‌یی را، رو به سوی مدال‌های بیشمار دومیدانی برای ورزش ایران باز کرده و از المپیک ریو ایران هم چند ده مدال دو در کیسه خواهد داشت! یعنی پرتاب دیسک احسان انگیزه‌یی می‌شود تا چند جوان ایرانی به سبک کشاورزی دیم و خودجوش، صدمتر را کمتر از 9.63 ثانیه بدوند تا اوسین بولت سرجایش بنشیند و به مدال نقره رضایت دهد! ای کاش احسان رودربایستی را کنار بگذارد و از نقش سیستماتیک کشف و پرورش قهرمانان ورزشی در ایران پرده بردارد.

سه – ساده‌ترین حرکت ایزایی، مصادره کارنامه دو فدراسیون موفق ایران در المپیک است. دو مربی با کلاس جهانی و با دست تقریباً خالی در مقایسه با استاندارد حریفان و المپیک، جایگاه کاروان ورزشی ایران را از یک برنز و یک طلا در المپیک 2008 پکن به سه برنز، پنج نقره و چهار طلا در لندن 2012 ارتقاء دادند. در این حین عدد بی‌نهایتی از مدیران اسبق، مدیریت‌های سابق، آقایان بازخریدی، خرید خدمتی، در شرف اخراج، دو شغله، چند شغله، مشغول خدمت و درگیر امور، ضمن تعمیم این دستاورد به کل کاروان ایران، مدال‌های لندن را مدیون برنامه‌ریزی، دوراندیشی، نبوغ و فرآیند تخصص‌سالاری شخص خود دانسته و درهای یک سری نامتناهی از نوشیدنی را به صورت رگباری برای خود باز می‌کنند.

چهار – اگر چهار طلای کاروان ایران به حساب مدیران ورزشی ماست، دوچرخه‌سواری که در نیمه راه جا ماند و زمین خورد، قایق‌سوارانی که آخر شدند و آرزوهایی که به پایان خط نرسید هم بخش جدایی‌ناپذیر همین کارنامه‌یی است که طلاکوب شده؛ یک مدیر ورزشی، مربی نیست که قهرمان پروری کند، که به طلای قهرمانش بنازد. آقای مدیر کارش ساخت و ساز است. اتخاذ سیاست‌های کلان است. برنامه‌ریزی است. برنامه‌ریزی دقیق؛ یعنی دقیقاً بداند بازسازی ورزشگاه نقش‌جهان چه زمانی نهایی می‌شود!؟ استادیوم سردار جنگل چه وقت توانایی برگزاری یک مسابقه فوتبال را دارد؟ و یا استعدادیابی و ورزش پایه تا چه اندازه دغدغه‌یی جدی است؟ یک مدیر ورزشی ارشد باید به برنامه‌های کلانش بنازد.

پی‌نوشت یک؛ اگر تهران میزبان بازی‌های آسیایی 1974 نمی‌شد، مسابقه دیروز «استقلال - پرسپولیس» به میزبانی امجدیه یا نهایتاً تختی خیلی دیدنی بود!
پی‌نوشت دو؛ با گذشت دو هفته از المپیک لندن، مدال‌های کاروان ما هنوز با افتخار دست به دست می‌شود؛ بغلی بگیر. چیو بگیرم؟ این مدال‌ها رو. چی کارش کنم؟ بده بغلی.
پی‌نوشت سه؛ وعده به 10 مدال طلا برای المپیک ریو دو روی متناقض دارد؛ هیجانی زودگذر یا دانشی دیرپا!؟ جواب پشت احکامی است که من‌بعد مهر و امضا می‌شوند آیا؟
پی‌نوشت  چهار؛ مسافر کوچولو و یک شاخه یاس باوقار، از سرزمین‌های سرد شمالی تا آفتاب داغ آن‌سوی آب‌ها؛ مثل حلقه‌های رنگی المپیک، دل‌ها و دوستی‌ها در پیوند هم اند، همین.
شنبه 4 شهریور 91

جمعه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۱

داربی 75


داربی 75؛ یک بازی با دو سرنوشت

بیمه عمر امیر یا بلیط بخت مانوئل

رامتین جباری

حرف آخر را اول می‌زنم؛ «امیر» محکوم به شکست «پرسپولیس» است و «ژوزه» چاره‌یی جز بردن «استقلال» ندارد. پنج هفته از لیگ دوازدهم گذشته، نه آبی از استقلالِ امیر گرم شده، نه مانوئل حالی برای بازسازی پرسپولیس از خود نشان داده! حالا هفته ششم وقتی است که از صدقه سر تاریخ پشت سر و مردم روبرو؛ به اسم «داربی»، مصاف «استقلال - پرسپولیس» کماکان حساسیت برانگیز است.
آبی‌پوشان از پله نهم مقابل سرخ‌پوشان در رده شانزدهم؛ این رقم‌ها به اسم دو قطب فوتبال ایران نمی‌آیند، اگر! اگر سوابق تاریخی آن‌ها را هنوز در ذهن داشته باشیم. پرسپولیس از فصل قبل هم بهم‌ریخته‌تر نشان داده و داستان استقلال که با رقیب دیرینه متفاوت است. این تیم در شرایطی به امیر واگذار شد که همیشه تا دم قهرمانی لیگ می‌آمد و قهرمان نمی‌شد. جام حذفی را برد و با «پرویز مظلومی» قاتل درجه یک داربی‌ها بود و این شرایط امیر را دقیقاً عکس ماموریت مانوئل کرده؛ او تیمی را تحویل گرفت که کهکشانش با ستاره‌های تازه تکمیل‌تر از لیگ 11 شد و فقط باید کمی اوضاع را بهتر می‌کرد تا از روز اول مدعی شماره یک شود که نشد!
هنوز معلوم نشده که استقلال در اردوی ترکیه چه کرده!؟ بدنسازی یا تمرین تاکتیکی یا هردو و یا هیچ‌کدام! دست‌کم تا هفته پنجم که گزینه آخر درست‌تر است. پیش‌بازی داربی مقابل ملوان معلوم کرد این تیم جز دو سه شوت پشت باکس جریمه و چند سانتر مستقیم به امید گل‌های تصادفی برنامه دیگری ندارد. فرامین تاکتیکی امیر هم از چند توصیه ایمنی در حدی که «جواد مواظب باش داره میاد!»، «آرش چی کار می‌کنی؟»، «حمودی چی کار کردی؟» و نهایتاً  «آقای داور!» و «برو جلو» جلوتر نرفت.
فاصله پرسپولیس هم در رشت از استقلال خیلی بیشتر نبود؛ بازی مستقیم، سانتر از جناحین و نهایتاً یکی دو حرکت اورلپ آماتور همه برنامه ستاره‌های میلیاردی پرسپولیس بود که قدیمی‌های اهل فوتبال را بیشتر یاد باشگاه کاسموس آمریکا و قراردادهای آنچنانی‌اش با پله و بکن‌بائر می‌اندازد! برای دوران بازنشستگی. پرسپولیس ستاره‌ها را با پورشه و فراری جذب کرد، عکس‌های دونفره داغ و روجلدی را قاب کرد، دست آخر هم پیرمرد دیگری را روی نیمکت نشاند تا با سه باخت و یک مساوی و یک برد، با 4 امتیاز با جدیت بیشتری روی اعصاب هوادارانش رژه برود و پایین‌تر گل‌گهر مستعد سقوط باشد.
حالا در کم‌تماشاگرترین لیگ سال‌های اخیر که حتی بازی‌های در شب هم کمکی به جذب تماشاچی‌ها نکرد و در اوضاع و احوالی که حتی طرفداران دوآتشه استقلال و پرسپولیس هم حوصله کری خوانی ندارند، فردا داربی 75 روی صحنه می‌رود؛ مساوی فقط حال همه را بدتر می‌کند. باخت پرسپولیس بدون شک سرآغاز سلسله تغییراتی می‌شود که از نیمکت شروع و بعید نیست تا ستاد رویانیان هم پیش‌روی کند! شکست استقلال هم امیر را آچمز خواهد کرد. سایه پرویز سوبله‌چوبله روی دیوار می‌افتد. دل هواداران برای فرهاد تنگ‌تر می‌شود و شاید کنترل‌چی‌ها را روی سکوها خلع سلاح کند!
راز و رمز «داربی» را باید از یکی مثل «مظلومی» یا «ایمون زائد» پرسید؛ عامه مردم می‌گویند «راه صد ساله رو یه شبه رفتن»، فوتبال هم کم و بیش همین را می‌گوید «راه صد ساله رو 90 دِیقه‌یی رفتن»! و مساوی که این «سحر» را یک‌جا خنثی می‌کند. امیر خوب می‌داند داربی یعنی چه؟ او خودش را متخصص بازی در برابر پرسپولیس می‌داند، با سپاهان و تراکتور شکست‌های سخت و پرگلی را به پرسپولیس تحمیل کرده و تجربه پیروزی در داربی را هم دارد، برای همین به بازیکن‌های استقلال هشدار می‌دهد؛ «برابر پرسپولیس شانسی برای هدر دادن فرصت‌ها ندارید. داربی جایی است که باید جواب‌گوی مردم باشیم.» امیر می‌خواهد از «داربی 75» خودش را «بیمه عمر» کند.
ژوزه پرتغالی هم برای «داربی» مدعی است. او از داربی شهر قاهره می‌آید؛ «الاهلی - الزمالک» که در بین 20 داربی جذاب فوتبال جهان برای خودش جایگاهی همیشگی دارد که جز حساسیت‌های ویژه یک داربی، قربانی و زخمی و تیر و تفنگ هم از ویژگی‌های این داربی شماره یک قاره سیاه است! او از چنین جایی جمعه به ورزشگاه آزادی می‌آید تا جنس ایرانی داربی را با همه وجود لمس کند؛ پله آخر یا قدم اول برای «ژوزه» همین جاست؛ چیزی شبیه به یک بلیط لاتاری که شماره‌اش گارانتی شده! بنابراین «امیر» و «مانوئل» تا آخرین لحظه مسابقه فردا باید بجنگند که در داربی شهر تهران هیچ چیز نهایی نیست حتی زمانی که نهایی به نظر می‌رسد!

پنج‌شنبه 2 شهریور 91